جاودان. [ وِ ] ( ص ، اِ، ق ) مخفف جاویدان است. ( برهان ). همیشه. دایم. ( برهان ) ( آنندراج ). همواره. باقی. پیوسته. ( آنندراج ). همیشگی. ( شرفنامه ). جاوید.جاویدان. جاودانه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع بکلمات فوق شود. مؤبد. ابدی. پاینده. مخلد. خالد. جاودانی. پایدار : همه نیکویی پیشه کن گر توان که بر کس نماند جهان جاودان.فردوسی.چو گشتاسب می خورد بر پای خاست چنین گفت کای شاه با داد و راست بشاهی نشست تو فرخنده باد همان جاودان نام تو زنده باد.فردوسی.که شاه جهان جاودان زنده باد که ما بازگشتیم پیروز و شاد.فردوسی.ترا جاودان شادمان باد دل ز درد و ز غم گشته آزاد دل.فردوسی.بشادی زیاد و جز او کس مباد جهان را جهان دار تا جاودان.فرخی.همی تا جاودان را نام در تازی ابد باشد ملک محمود را شادی و شاهی جاودان باشد.فرخی ( از آنندراج ).سخنگوی جان جاودان بودنی است نه گیرد تباهی نه فرسودنی است.اسدی.بدست آور از آب حیوان نشان بخور زو و پس شاد زی جاودان.اسدی.در این فانی اگرنیکی گزینی از این فانی برآید جاودانت.ناصرخسرو.باد چون جان جاودان عمرش که من جان بر او هم جاودان خواهم فشاند.خاقانی.تا طراز ملک را نام است نامش باد و بس بر طراز ملک نقش جاودان انگیخته.خاقانی.خفته بودم همتم بیدار کرد این ریاضت جاودان خواهم گزید.خاقانی.نیست جهانم بکار بی در میمون تو ور بودم فی المثل عمر در اوجاودان.خاقانی.بر دیده خویش چون کبوتر جز نام تو جاودان مبینام.خاقانی.ندارد جاودان طالع یکی خوی نماند آب دایم دریکی جوی.نظامی.تو دایم مان که صحبت جاودان نیست من ار مانم و گر نه باک از آن نیست.نظامی.تا بتوانی خسته مگردان کس را بر آتش خشم خویش منشان کس را گر راحت جاودان طمع میداری میرنج همیشه و مرنجان کس را.عطار.فقر از اینرو فخر آمد جاودان که بتقوی ماند دستش نارسان.مولوی ( مثنوی ).
معنی کلمه جاودان در فرهنگ معین
(وِ ) (ص مر. ) جاویدان .
معنی کلمه جاودان در فرهنگ عمید
۱. پاینده، پایدار، همیشگی: وصال او ز عمر جاودان بِه / خداوندا مرا آن دِه که آن بِه (حافظ: ۸۳۸ ). ۲. (قید ) تا همیشه. ۳. (قید ) از مدت ها پیش. * جاویدان
معنی کلمه جاودان در فرهنگ فارسی
همیشه، دائم، پایدار، همیشگی، ابدی ( مصدر ) ( جاوید جاود خواهد جاوید بجاو جاونده جاویده ) جویدن مضغ کردن . همیشه و دائم
در سال ۱۶۷۵ یک دیندار کاتولیک به نام آلبرت بورگ در نامهای به اسپینوزا نوشت: «من این نامه را بنابر وظیفهٔ دینی خود برایتان مینویسم تا عشق به همسایه را حتی به شما که یک کافر هستید نشان دهم. شما را فرا میخوانم که روح خود را به موقع نجات دهید و به مسیحیت بگروید. شما مدعی هستید که سرانجام، فلسفه حقیقی را یافتهاید. اما از کجا میدانید که فلسفهٔ شما بهترین است؟ آیا میخواهید کفرگوییهای ناگفتنی موجودی نکبتزده، کِرمی حقیر و انسانی خاکی را که سرانجام غذای کِرمها میشود، گستاخانه بر حکمت بیانتهای پدر جاودانی برتر شمارید؟ از شما خواهش میکنم بس کنید و دیگران را نیز همراه خود به فساد نکشانید».
همیشه تا نپذیرد زوال ملک خدای همیشه تا نبود جاودان مگر یزدان
آداپا انسانی فانی، حکیم یا کاهن معبد ائا در اریدو بود. ائا (که گاهی پدرش فرض شده) هدیهٔ گرانسنگ دانایی را به او میدهد، ولی نه زندگی جاودانی را.
جان من گر زنده ماند جاودان نبود عجب کآب حیوان از لبت در جوی جان آید همی
از چندین وجه میشود به این داستان ساده نگاه کرد. یقینا یک وجه آن این است که اگر انسانی به این کاملی، با وجود رابطه نزدیکش با یک خدای بزرگ، نمیتواند به جاودانگی دست یابد، پس چه کسی میتواند؟ حتی حسن نیت آشکار خدایان نیز مرزی دارد؛ آنها سپاسگزارانه بنده را آزاد نخواهند کرد، هر چقدر هم که کارکردش خوب باشد.
چونک ما را از زمین و از زمان بیرون برد از فنا ایمن شویم از جود او ما جاودان
بعد از اینکه خدا از جزئیات ماجرا آگاه شد مار، زن و آدم را نفرین کرد؛ نفرین آدم کار سخت بر روی مزرعه بود. خدا همچنین بیم داشت آدم از میوه درخت حیات هم بخورد و جاودان شود. پس او را به زمین فرستاد و کروبیها را با شمشیر آتشبار جانشینش کرد تا از درخت حیات محافظت کنند. در زمین، آدم زن را حوا نامید و با او آمیزش کرد و آنان صاحب دو پسر به نامهای هابیل و قائن شدند. نهایتاً، از آمیزش پسران خدا و دختران آدمیان نژادی به نام نفیلیم به وجود آمد.
جانی کش بزرگترین ستاره سبک موسیقی کانتری در آمریکا محسوب میشود. سرودن ۵۰۰ ترانه، کسب ۱۳ جایزه گرمی و فروش بیش از ۵۰ میلیون نسخه آلبوم «مرد سیاهپوش» کانتری را جاودانه کرد.
چندان گرفته دل به غمش خو که پیش او عیشی است جاودانه غم جاودانیش
پس از مرگ تو گیتی جاودانی واویلا واویلا صد واویلا
سعدی گردن کشم پیش سخندانان ولیک جاودان این سر نخواهد ماند تا گردن کشم
گر بوی تو از باد سحر یافتمی از دولت جاودان خبر یافتمی
فنا شو خاک و باد اینجا روانه کن از خود تا تو باشی جاودانه
زرتشتیان به خود آسمانی یا (فره وشیها) معتقدند و برآنند که هر فرد دارای خود آسمانی خاصی است که عنصر موجودیت اوست و روح جاودانی هر موجود زنده میباشد. خود آسمانی قبل از حیات هر فرد موجود بوده و بعد از وفات او نیز وجود خواهد داشت و محافظ روح انسان است.
کتابهای محبت نامه، جاودان نامه و نوم نامه نوشتهٔ ملا فضلالله نعیمی استرآبادی از مهمترین و با ارزشترین کتب عرفانی و ادبی به زبان مازندرانی با گویش گرگانی است که متعلق به قرن هشتم هجری است.
زهی وصل و زهی اصل یگانه که خواهد بود ما را جاودانه