چکه. [ چ َ / چ ِک ْ ک َ ] ( اِ ) به معنی قطره باشد. ( برهان ). قطره و جزء بسیار کوچک از هر مایعی که کروی شکل باشد. ( ناظم الاطباء ). چکره وچکله. چِکَّه و چیکَّه. ( در تداول اهالی مشهد و روستائیان خراسان ). رجوع به چکره و چکله و چکه چکه شود. چکه. [ چ َ ک ِ / ک َ ] ( ص ) کوچک و خرد را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). کوچک ، خرد و خرده. ( ناظم الاطباء ). چکه. [ چ َ ک َ / ک ِ ] ( ص ) در تداول عامه شخص لوده و مزاح کن و مسخره را گویند. آنکه بسیار مسخرگی کند وبخندد و بخنداند. کسی که همه امور را به لاغ و خوش طبعی و استهزاء گذراند و نسبت به پیش آمدهای صعب ، لاابالی و ولنگار باشد. آنکه از تمسخر شدن نرنجد و خود مایل به هزل و مسخرگی باشد. بی عار و بی بند و بار. سخت لوده و بسیارمزاح. آنکس که طبع لاابالی گونه دارد. چکه. [ چ َ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) در زبان آذری ، بمعنی آبکشی است که از ترکه و چوب تر سازند پالودن چلو و پلو را. صافی و سله ای که از چوب تر و باریک ساخته شود. ( یادداشت به خط مؤلف ).
معنی کلمه چکه در فرهنگ معین
(چِ کِّ ) (اِ. ) قطره ، قطرة آب . (چِ کِ یا کَ ) [ تر. ] ۱ - (اِ. ) کوچک ، حقیر. ۲ - (ص . ) شوخ ، مسخره .
معنی کلمه چکه در فرهنگ عمید
۱. قطره، آب اندک که از جایی یا چیزی بچکد. ۲. [مجاز] مقدار کمی از مایع: یک چکه آب نمانده بود. * چکه چکه: قطره قطره. ۱. کوچک، خرد. ۲. حقیر. ۳. [عامیانه] شخص لوده و مسخره، آن که همیشه شوخی و مسخرگی کند و مردم را بخنداند.
معنی کلمه چکه در فرهنگ فارسی
کوچک، خرد، حقیر، درتداول عامه شخص لوده ومسخره، قطره، آب اندک، قطره قطره، مقدارکمی ازمایع ۱ - ( اسم ) کوچک خرد حقیر . ۲ - ( صفت ) شوخ مسخره .
معنی کلمه چکه در ویکی واژه
کوچک، حقیر. شوخ، مسخره. قطره، قطرة آب.
جملاتی از کاربرد کلمه چکه
مشکین کمندره، چون بکشی به شونه به هر میه خال، دُر چکه دونه دونه
شهر کچکهمت خواهرخواندهٔ آخکویی است.
موضع او در خصوص اسلاوها بسته به ملت فرق داشت. او از چکها و لهستانیها نفرت داشت و نوشته بود که هیچ ملاحظهای برایشان که بیارزش و خودخواه و ناتوان اند نباید صورت گیرد. آنها باید به سوی شرق سوق داده شوند، تا زمین برای آماده شدن توسط دستان مشتاق دهقانان توتنی آزاد شود. او در نتیجه نظریه «درانگ ناخ استن» مأموریت خود را فتح و استعمار شرق اسلاوی میدانست.
رقص مازندرانی از نمونه رقصهای شمال ایران میباشد که در استان مازندران توسط مردم طبری صورت میگیرد. رقص مازندرانی دارای انواع مختلفی میباشد. دروم (تکدست)، چکهسما، رقص خرمن، رقص دُهُل، بینج سما، رقص لوچو و چو سما چند نمونه از مهمترین رقصهای مازندران میباشند.
ازین کوچکه کوچ بایست کردن که کردست بر روی پل زندگانی
دروم (تکدست)، چکهسما، رقص خرمن، رقص دهل، بینج سما، رقص لوچو و چو سما چند نمونه از مهمترین رقصهای مازندران میباشند.
رقص مازندرانی از نمونه رقصهای شمال ایران میباشد که در استان مازندران توسط مردم تبری صورت میگیرد. رقصهای مازندرانی دارای انواع مختلفی میباشد. دروم (تکدست)، چکهسما، رقص خرمن، رقص دُهُل، بینج سما، رقص لوچو و چو سما چند نمونه از مهمترین رقصهای مازندران میباشند.
او به عنوان یک بازیکن فعال در مسابقات دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نتایج خوبی را کسب کرد، از جمله برنده شدن در سارایوو ۱۹۶۵، کپنهاگ ۱۹۶۵، اوژیتسه ۱۹۶۶، هاستینگز ۱۹۶۷/۶۸، هاوانا ۱۹۶۹، آلبنا ۱۹۷۰، کچکهمت ۱۹۷۲، برنو ۱۹۷۵، لوبلین ۱۹۷۶، و دوبنا ۱۹۷۹. مقام سوم در دبرسن ۱۹۶۱، برلین (یادبود لاسکار) ۱۹۶۸.
صد ملک دل ز شوق لب چون عقیق خون گو هیچکه عقیق نیارند از یمن