معنی کلمه مطبوخ در لغت نامه دهخدا
همچو مطبوخ است و حب کانرا خوری
تا بدیری شورش و رنج اندری.مولوی ( مثنوی دفتر اول ص 113 ). || نعت مفعولی از طبخ. می پخته. طیلا. آب انگور است که از طبخ به نصف رسد او را منصف نیز گویند. الطف از مثلث و در افعال مانند او است. ( تحفه حکیم مؤمن ) :
دردی مطبوخ بین بر سر سبزه ز سیل
شیشه نارنج بین بر سر آب از حباب.خاقانی.|| بریان شده. ( ناظم الاطباء ). || دیباء دوتا بافته. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).