سیرم

معنی کلمه سیرم در لغت نامه دهخدا

سیرم. [ رُ ] ( ا ) تسمه و دوالی باشد سفید که چشمه آن را کنده باشند بجهت آنکه نرم شود و از آن بند شمشیر کنند و بند کارد و خنجر و شکاربند پرندگان شکاری نیز سازند. ( برهان ) ( آنندراج ). دوال سفید که چشمه آن راکنده باشند تا نرم شود. ( فرهنگ رشیدی ) :
سیرم پشتش از ادیم سیاه
مانده زین کوهه رامیان دو راه.نظامی.سیرم از پشت جدی نپسندم
نسزد زآن دوال شه بندم.امیرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ).

معنی کلمه سیرم در فرهنگ معین

(رُ ) (اِ. ) تسمه .

معنی کلمه سیرم در فرهنگ عمید

دوال از پوست شکار که از آن بند شمشیر و خنجر درست کنند، تسمه: برای مصلحت کار دوستان تو هردم / زمانه برکشد از پشت دشمنان تو سیرم (ابن یمین: ۱۳۴ ).

معنی کلمه سیرم در فرهنگ فارسی

( اسم ) چرمی نازک و سفید که از آن بند شمشیر کارد خنجر و مانند آن سازند تسمه دوال .
تسمه و دوالی باشد سفید که چشمه آنرا کنده باشند .

معنی کلمه سیرم در ویکی واژه

تسمه.

جملاتی از کاربرد کلمه سیرم

ایمان به تو دادم وز جان برگشتم سیرم از این چو ملحد از آن سیرم
گنهکار اسیرم باده لطف تو می خواهم خمارم ساقی کوثر علی بن ابیطالب
ستم پیشه دشمن اسیرم نمود به بند بلا دستگیرم نمود
تا گواهی بدهم و بیرون شوم سیرم از هستی در آن هامون شوم
«درخت سبزی از انشان پیرم، یلی جامانده در گرمای داغ گرم سیرم»
فریاد، که در باغ نشد گوشزد گل؛ آن ناله که در کنج قفس دارد اسیرم
سیرم از عمر و زندگانی خویش می‌بگریم بر این جوانی خویش
به چشم ترحم به من بین نه آخر به شهرت غریبم مدامت اسیرم
عنان گسسته تر از شوق لامکان سیرم سپهر بی سر و پا، گرد کاروان من است
اسیرم نکرد این ستمگاره گیتی چو این آرزو جوی تن گشت اسیرم
همچنین معروف به شوکاچکی یا گویش اشچاکاوی کهن، که توسط مردمان شوکتسی ساکن در برخی بخش‌های اسلوونی، باچکا، بارانیا، سیرمیا؛ در کرواسی و وویوودینا و نیز در بوسنی شمالی صحبت می‌شود.
سیرم از جان به وجود تو قسم غیبتم به، به شهود تو قسم