تقرب

معنی کلمه تقرب در لغت نامه دهخدا

تقرب. [ ت َق َرْ رُ ] ( ع مص ) نزدیکی جستن. ( دهار ). نزدیکی جستن بچیزی و چنین است تقرب الی اﷲ تعالی بشی ٔ؛ یعنی نزدیکی جست بخدای بوسیله آن چیز. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک شدن و نزدیکی جستن.( آنندراج ) : شرمم می آید که او را [منوچهربن قابوس را] رد کنم با چندین خدمت که کرد و تقرب که نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131 ). علی تکین رسولی خواهد فرستاد و تقرب او قبول خواهد بود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 360 ). مردمان را چون مقرر شد وزارت او تقرب خواهد بود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 360 ). فایده تقرب به ملوک رفعت منزلت است. ( کلیله و دمنه ). قرناً بعد قرن ذخایر و اعلاق جواهر بر وجه تقرب بدان جایگاه نقل کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 303 ). از جمله ٔغلامان بهاءالدوله یکی سر او برداشت و به تقرب پیش بهاءالدوله آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 341 ).
مجنون ز خوش آمد سلامش
بنمود تقربی تمامش.نظامی.یکی از جمله صالحان بخواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی در دوزخ... ندا آمد که این پادشه به ارادت درویشان در بهشت است و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ. ( گلستان ). || دست برتهیگاه نهادن. || شتابی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ترتیب مقدمات است بر آن وجه که مطلوب را فائدت دهد. و گفته اند که آوردن دلیل است بر وجهی که لازم مدعی باشد. گفته اند قرار دادن دلیل است مطابق مدعی. ( از تعریفات جرجانی ).

معنی کلمه تقرب در فرهنگ معین

(تَ قَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - نزدیک شدن . ۲ - خویشاوند شدن . ۳ - نزد کسی شأن و مرتبه داشتن .

معنی کلمه تقرب در فرهنگ عمید

۱. نزدیکی جستن، نزدیک شدن.
۲. نزدیک بودن.
۳. خویشی و نزدیکی.

معنی کلمه تقرب در فرهنگ فارسی

نزدیک شدن، نزدیکی جستن، خویشی ونزدیکی، نزدیکی
۱ -( مصدر ) نزدیک شدن نزدیکی جستن . ۲ - خویشاوند بودن . ۳ - ( اسم ) نزدیکی . ۴ - خویشی . جمع : تقربات .

معنی کلمه تقرب در فرهنگستان زبان و ادب

{approach} [حمل ونقل هوایی] مرحله ای از پرواز که در طی آن هواپیما برای فرود آمدن بر روی باند آماده شود

معنی کلمه تقرب در دانشنامه آزاد فارسی

تقرّب
رجوع شود به:قرب

معنی کلمه تقرب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقرّب نزدیکی جستن به خداست .
تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ر ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد و به معنای نزدیکی است ؛ خواه مادی یا معنوی ، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان ، مکان ، نسبت، منزلت و... به کار می رود. گفته شده است: قرب در مکان و قربت در منزلت و قربی و قرابت در خویشاوندی استعمال می شوند. به اعتقاد برخی واژه قرب ابتدا درباره پدیده های جسمانی به اعتبار نسبت مکانی آن ها به کار می رفت؛ ولی پس از آن توسعه یافت و در غیر مکان مانند نزدیکی از جهت زمان نیز استعمال شد و سپس مجدداً گسترش یافت و در حقایق غیر جسمانی نیز به کار رفت. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است.
← معنای تقرب در فرهنگ اسلامی
(۱) احیای حکمت، علیقلی بن قرچغای خان (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش فاطمه فنا، احیاء کتاب، ۱۳۷۷ ش؛ (۲) اربعین، البهائی (م. ۱۰۳۱ ق.)، ترجمه و کوشش:بخشایشی، قم، نوید اسلام؛ (۳) اسرار الحکم، هادی السبزواری (م. ۱۲۸۹ ق.)، به کوشش میانجی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۲ ش . (۴) اعلام قرآن، خزائلی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ ش . (۵) اعلام القرآن، شبستری، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ ش . (۶) بصائر ذوی التمییز، الفیروز آبادی (م. ۸۱۷ ق.)، به کوشش محمدعلی النجار، بیروت، المکتبة العلمیة . (۷) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق . (۸) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی . (۹) التبیان فی آداب حملة القرآن، النووی (م. ۶۷۶ ق.)، به کوشش احمد عدنان، بغداد، مطبعة السعد، ۱۹۸۹ م . (۱۰) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش . (۱۱) ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)، به کوشش بکایی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق . (۱۲) تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م. ۸۶۴ ق.)، جلال الدین السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، النور، ۱۴۱۶ ق . (۱۳) تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۳ ش . (۱۴) تفسیر روح البیان، بروسوی (م. ۱۱۳۷ ق.)، بیروت، دارالفکر . (۱۵) تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق . (۱۶) تفسیر غریب القرآن الکریم، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی . (۱۷) تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش . (۱۸) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق . (۱۹) تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م. ۱۰۵۰ ق.)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش . (۲۰) تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی (م. ۱۳۵۶ ش.)، به کوشش سجادی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۶۲ ش . (۲۱) تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزایری، لبنان، دارالسرور، ۱۴۱۱ ق . (۲۲) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق . (۲۳) تفسیر مجاهد، مجاهد (م. ۱۰۲ ق.)، به کوشش محمد عبدالسلام، دارالفکر الاسلامی الحدیثة، ۱۴۱۰ ق . (۲۴) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش . (۲۵) تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش . (۲۶) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق . (۲۷) الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق . (۲۸) الجواهر الحسان، الثعالبی (م. ۸۷۵ ق.)، به کوشش ابومحمد الغماری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ ق . (۲۹) جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ ق.)، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی . (۳۰) خلاصة شرح تعرّف، به کوشش احمد علی رجایی، بنیاد فرهنگ ایران . (۳۱) دایرة المعارف فارسی، مصاحب و دیگران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ ش . (۳۲) ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م. ۱۰۹۰ ق.)، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاءالتراث . (۳۳) رساله های شاه نعمت الله ولی، به کوشش جواد نوربخش، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، ۱۳۵۶ ش . (۳۴) الروضة البهیه، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ ق.)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۰ ق . (۳۵) روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ ق.)، قم، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاءالتراث . (۳۶) ریاض المسائل، سید علی الطباطبائی (م. ۱۲۳۱ ق.)، قم، موسسة آل البیت(علیهم السلام)، ۱۴۱۸ ق . (۳۷) زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق . (۳۸) شرح توحیدالصدوق،قاضی سعید قمی (م. ۱۱۰۷ ق.)، به کوشش حبیبی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۵ ق . (۳۹) شرح چهل حدیث، امام خمینی(قدس سره) (م. ۱۳۶۸ ش.)، تهران، نشر آثار امام(قدس سره)، ۱۳۷۶ ش . (۴۰) شرح فصوص الحکم، قیصری (م. ۷۵۱ ق.)، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش . (۴۱) فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه . (۴۲) الفتوحات المکیه، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، به کوشش عثمان یحیی، قاهرة، الهیئة المصریة، ۱۴۰۵ ق . (۴۳) فرشتگان (تحقیق قرآنی روایی و عقلی)، علیرضا رجالی تهرانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ ش . (۴۴) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی، تهران، زبان و فرهنگ ایران، ۱۳۷۸ ش . (۴۵) فرهنگ نوربخش اصطلاحات تصوّف، جواد نوربخش، یلدا قلم، ۱۳۷۲ ش . (۴۶) فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق . (۴۷) فلسفه اخلاق، محمدتقی مصباح، تهران، روزنامه اطلاعات . (۴۸) القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ ق . (۴۹) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش . (۵۰) کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش . (۵۱) کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق . (۵۲) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق . (۵۳) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق . (۵۴) مجموعه آثار، مرتضی مطهری (م. ۱۳۵۸ ش.)، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ ش . (۵۵) المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی . (۵۶) مستند الشیعه، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ ق.)، قم، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق . (۵۷) المصباح، الکفعمی (م. ۹۰۵ ق.)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۱۴ ق .(۵۸) مصباح الهدایه، عزالدین محمود الکاشانی (م. ۷۳۵ ق.)، به کوشش همایی، تهران، هما، ۱۳۷۲ ش . (۵۹) معجم اعلام القرآن الکریم، محمد القونجی، کویت، مرکز المخطوطات والتراث والوثاق، ۱۴۱۶ ق . (۶۰) المعجم المفهرس لالفاظ الصحیفة السجادیة الجامعه، مصطفی الدرایتی، احمد الدرایتی، اطلاعات و مدارک علمی ایران، ۱۳۷۷ ش . (۶۱) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق . (۶۲) مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق . (۶۳) المقام الاسنی، الکفعمی (م. ۹۰۵ ق.)، به کوشش فارس الحسون، مؤسسة قائم آل محمد(عج) . (۶۴) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق . (۶۵) نثر طوبی، الشعرانی (م. ۱۳۹۳ ق.)، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۹۸ ق .(۶۶) موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، محمد علی تهانوی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م .(۶۷) المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق .
[ویکی شیعه] تَقَرُّب نزدیکی جستن به خداوند است. تقرب با واژه های گوناگونی از جمله قرب، طلب وجه الله و لقاء الله در قرآن استفاده شده و در روایات و دعاها نیز جایگاه ویژه ای دارد. درباره ماهیت تقرب به خدا، برخی با رویکردی فلسفی آن را نزدیک شدن حقیقی به معنای قرب ذاتی به خداوند دانسته و عده ای نیز با رویکرد کلامی نزدیک شدن به خداوند را مجازی و به معنای بهره مندی از بهشت و نعمات الهی دانسته اند. تقرب به خداوند را مشروط به انجام اعمال و تکالیفی و متخلق شدن به صفات نیکو از جمله ورع، ایمان و عمل صالح، انفاق، زکات، دوستی و همدردی با همدیگر، صله رحم و نیکی به دیگران دانسته اند و آثاری از جمله دست یابی به فلاح و رستگاری، رسیدن به مقام اهل یقین، دوری از تکبر نسبت به عبادت خدا، رحمت الهی، زیاد شدن اموال،آسایش و راحتی هنگام مرگ و بهشت برای آن معرفی کرده اند. اصطلاح مقرب بر کسانی اطلاق می شود که به مقام قرب الهی دست یافته باشند.
تقرب را به معنای نزدیک شدن یا نزدیکی جستن به چیزی یا کسی به صورت مادی یا معنوی و به معنای خویشاوندی و شان و مرتبت داشتن نزد کسی دانسته اند؛ بنابراین تقرب در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت، صفات و... به کار می رود.
تقرب در قرآن با واژه های گوناگونی از جمله «قرب»، «طلب وجه الله»، «عندیت»، «لقاء الله»، طلب وسیله، مقام محمود و توبه به سوی خدا مورد اشاره و تاکید خداوند قرار گرفته و در دعاها و روایات نیز تقرب جایگاه ویژه ای دارد. تقرب و قرب در علوم گوناگونی از جمله عرفان، اخلاق و حتی علم فقه دارای کاربرد است. عارفان تقرب را انقطاع از غیر خدا و نزدیکی به خدا با مکاشفه و مشاهده می دانند. در علم اخلاق قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن کار اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته اند و در علم فقه قصد قربت را شرط صحت عبادت معرفی کرده اند.
[ویکی فقه] تقرب (قرآن). تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه وقتی در مورد تقرب بنده به خدا به کار می رود، به معنای نزدیکی روحانی است.
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه وقتی در مورد تقرب بنده به خدا به کار می رود، به معنای نزدیکی روحانی است که با اتصاف خود به صفات کمال و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص حاصل می شود. در این مدخل تقرب مکانی، زمانی و نسبی مقصود نیست، بلکه معنای معنوی آن (مقام و منزلت) مراد است که از واژه های «قرب»، «زلفی»، «عند ربهم»، «عنده»، «عند ربک»، «عندالله»، «درجات»، «قریب»، «وسیله» و برخی جملات استفاده شده است.
اهم عناوین
آثار تقرب،عوامل تقرب ( انفاق،ایمان،تقوا،جهاد )،موانع تقرب (پیروی از شیطان، پیروی از هوای نفس )،مقربان ( آسیه،ادریس علیه السلام،ایوب علیه السلام،داود علیه السلام،سلیمان علیه السلام، محمد صلی الله علیه وآله، موسی علیه السلام،هابیل ).
آثار تقرب
...

معنی کلمه تقرب در ویکی واژه

نزدیک شدن.
خویشاوند شدن.
نزد کسی شأن و مرتبه داشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقرب

عباس محمدی اصل، می‌نویسد از اعتقاد خمینی مبنی بر ابعاد معنوی قیام سیاسی بر می‌آید که او سازمان‌دهی انقلاب را یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی خود می‌دانست چنان‌که قیام ابراهیمعلیه فرعون را زمینه دستیابی به تقرب الهی قلمداد کرده‌است.
تقرب سوی جان خویشتن کن حقیقت جان و تن را جان و تن کن
پسر احمد بن حنبل، یعنی عبدالله بن أحمد بن حنبل(۲۹۰هـ) که خود او نیز از ارکان و قله‌های اهل حدیث می‌باشد از محدث کوفه «حمّاد بن أبی سلیمان»(۱۲۰هـ) نقل می‌کند: «سمعت سفیان الثوری یقول قال لی حماد بن أبی سلیمان إذهب إلی الکافر یعنی أبا حنیفة فقل له إن کنت تقول أن القرآن مخلوق فلا تقربنا: از سفیان ثوری نقل شده که حماد بن ابی سلیمان به من گفت: به نزد کافر برو ـ منظورش از کافر ابوحنیفه بود ـ و به او بگو اگر معتقدی قرآن مخلوق است به ما نزدیک نشو!»(کتاب السنة لعبدالله بن احمد/ش۲۳۹)
این سوره دارای ۵ آیه است. این سوره در ردیف ۹۷ مصحف عثمانی و از حیث ترتیب نزول بر اساس روایت عبدالله بن عباس در ردیف ۲۵ است. جارالله زمخشری نزول آن را بعد از سوره عبس می‌داند. شیخ طبرسی، مفسر شیعه، با اشاره به ترتیب سوره در مصحف عثمانی در تفسیر خود می‌گوید که خدا این سوره را بعد از سوره علق که در آن امر سجده و تقرب به خویش کرده قرار داده چرا که تقرب در شب قدر زیادتر است.
آسمان بهر تقرب سوی خاک در گهش خویشتن را از ره خدمت سوابق ساخته
و گفت: نیکوترین وسیلتی که بنده بدو تقرب کند به خدای دوام فقر است به همه حالها و ملازم گرفتن سنت در همه فعلها و طلب قوت حلال.
پس از آنکه اهل حسین و یارانش را در کربلا کشتند، عمر بن سعد دستور داد تا سرهای آنها را ببرند. پس از آن، سرها را بین قبایل قسمت نمود تا آنان بدین وسیله به ابن زیاد تقرب جویند؛ لذا قبیله کنده سیزده سر، به ریاست قیس بن اشعث کندی، قبیله هوازن دوازده سر، به ریاست شمر بن ذی الجوشن، تمیم هفت سر، بنی اسد شانزده سر بر نیزه کرده، و در مجموع با ۷۱ سر بریده وارد کوفه شدند.
عباس محمدی اصل، می‌نویسد از اعتقاد خمینی مبنی بر ابعاد معنوی قیام سیاسی بر می‌آید که او سازمان‌دهی انقلاب را یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی خود می‌دانست چنان‌که قیام ابراهیمعلیه فرعون را زمینه دستیابی به تقرب الهی قلمداد کرده است.
مجنون ز خوش آمد سلامش بنمود تقربی تمامش
به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نماند این تقرب که به پادشاه داری
طلائع برای تقرب نزد نورالدین محمود زنگی نیز تلاش کرد؛ او را مدح نمود، برایش هدایا و اموال می‌فرستاد؛ اما نورالدین چندان پاسخ‌گوی طلائع بود، چراکه روابط نورالدین با فاطمیان خوب نبود، و دوم اینکه طلائع خود برای مبارزه با صلیبییان چندان تلاش نمی‌نمود.
گردون که بر سرش ز سعادت کند نثار جوید همی تقرب او در نثار خویش
علامه سید محمد حسین طباطبایی استاد اخلاق و تفسیر این کتاب را بهترین کتاب در عبودیت و تقرب و مراقبت می‌داند.
و فی ذلک ما روی عن ابن عباس قال: کل بیعة الرضوان فی عشر ذی الحجة، و بناء الکعبة فی عشر ذی الحجة، و کمال الدین کان فیه، و فیه وقعت التوبة لادم، و فیه وقع النداء و الاجابة بالحج. قال تعالی وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ، و فیه وقع التقرب و التکلیم لموسی بن عمران، و فیه وقع الفداء بالذبح لاسماعیل، و قال «و ابتنی علی بفاطمة علیهما السلام فی ذی الحجة من اثنین و عشرین من الشهر.»
از آنجا که مشایخ و پیشینیانم در رشته‌های علمی کتاب‌هایی نگاشته‌اند و از تدوین کتابی که براساس شماره باشد و شامل خصلت‌های نیکو و مذموم باشد غفلت کرده‌اند و تدوین چنین کتابی برای طالبان علم و نیک‌خواهان بسیار سودمند است، به قصد تقرب به خدا این کتاب را تالیف کردم.
مجو با آتش رویش تقرب، گر همی خواهی که دور از شمع رخسارش بسوزی همچو پروانه
آدم چو بر بهار تقرب ز جرم یافت در باغ بی خزان بهشت آفت خزان
دکتر آندرانیک سیمونیان، رئیس کرسی ارمنی‌شناسی دانشگاه آزاد تهران نیز با اشاره به اهمیت کار مترجمینی که تقرب فرهنگی دو ملت را باعث می‌شوند به نزدیکی و تشابهات فرهنگی ایرانیان و ارمنیان پرداخت.
برای شیعیان: بهره بردن از عوامل برای رسیدن به اهداف امری طبیعی است، اما این عوامل را نباید مستقل از خدا دانست و باید در قرآن و روایات ثابت شده باشد. این وسیله می‌تواند هر چیزی باشد که موجب تقرب به خدا شود مانند نماز، زکات.
و گفت: از خدای تعالی در خواست کردم تا دری از خوف بر من بگشاد تا چنان شدم که بیم آن بود که خرد از من زایل شود. دعا کردم. گفتم: الهی تقرب به چه چیز فاضلتر؟