پروراندن. [ پ َرْ وَ دَ ] ( مص ) پرورش دادن. پروردن. پرورانیدن.تربیت کردن. پرورش کردن. ترشیح. تنبیت : چنین پروراند همی روزگار فزون آمد از رنگ گل رنج خار.فردوسی.کنون دور ماندم ز پروردگار چنین پروراند مرا روزگار.فردوسی.جهانا چه بدمهر و بدگوهری که خود پرورانی وخود بشکری.فردوسی.من دوستانم را بکشم و دشمنان را بپرورانم. ( قصص الانبیاء ص 829 ). || تغذیه. || انشاء. ( منتهی الارب ). || زخرفة. آراستن ظاهر کلام : هر روز می پروراندو شیرین میکند و ببینی که از اینجا چه شکافد. ( تاریخ بیهقی ص 455 ).
معنی کلمه پروراندن در فرهنگ معین
(پَ وَ دَ ) (مص م . ) ۱ - پرورش دادن . ۲ - غذا دادن . ۳ - کلام را آراستن .
معنی کلمه پروراندن در فرهنگ عمید
۱. پروردن، پرورش دادن: جهانا چه بدمهر و بدگوهری / که خود پرورانی و خود بشکری (فردوسی: ۱/۸۵ ). ۲. تربیت کردن.
معنی کلمه پروراندن در فرهنگ فارسی
پرورانیدن، پرورش دادن، تربیت کردن، پرورش یافته ( مصدر )۱- پروردن پرورش دادنپرورانیدن تربیت کردن بار آوردن بزرگ کردن تعلیم ترشیح. ۲- تغذیه غذا دادن . ۳- انشائ ایجاد خلق . ۴- آراستن ظاهر کلام. پرورش دادن پروردن
معنی کلمه پروراندن در ویکی واژه
پرورش دادن. غذا دادن. کلام را آراستن.
جملاتی از کاربرد کلمه پروراندن
ارتباط علمی، یکی از زمینهها و شرایط توسعه علمی است؛ چرا که بدون وجود ارتباط علمی امکان انتقال دانستهها و دستاوردهای علمی میسر نخواهد شد و سرانجامی جز رکود و سکون علمی نخواهد داشت. دانشمندان باید اندیشههای جدید را بیاموزند تا بتوانند برای پروراندن اندیشههای جدیدتر مورد استفاده قرار دهند. چون عنصر اساسی در پیشرفت علم، ترکیب ایدههای موجود است. ارتباط مؤثر بین دانشمندان برای رسیدن به این ترکیب جزء غیرقابل چشم پوشی در فعالیتهای علمی تلقی میشود.
الیا کازان که مدتی با مارلون براندو همکاری کرده بود در مورد این بازیگر جوان گفته بود: «هر کاری که شما بخواهید با او بکنید هیچگاه حتی به گرد آنچه او میتواند با خودش بکند نمیرسد. او یک بازیگر نابغه است. او شیوه خاص خودش برای پروراندن شخصیت را دارد و عشق به بازی و قدرت حافظه او چنان قدرتمند است که کارگردان تقریباً نمیتواند کاری بکند جز اینکه به او یادآوری کند که هر صحنه در چه موردی است.»