پنداشته

معنی کلمه پنداشته در لغت نامه دهخدا

پنداشته. [ پ ِ ت َ / ت ِ ]( ن مف ) بمعنی تصورکرده و اندیشه کرده یعنی خیال کرده... ( آنندراج ). || موهوم. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه پنداشته در فرهنگ معین

(پِ تِ ) (ص مف . ) ۱ - تصور کرده . ۲ - موهوم .

معنی کلمه پنداشته در فرهنگ عمید

آنچه به خیال، گمان، و وهم آمده، پنداریده، تصورشده.

معنی کلمه پنداشته در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- تصور کرده خیال کرده . ۲- موهوم .

معنی کلمه پنداشته در ویکی واژه

تصور کرده.
موهوم.

جملاتی از کاربرد کلمه پنداشته

باد یکسر شکل عنقا خاک تصویر عدم طرفه‌تر این‌ کادمی خود را کسی پنداشته‌ست
وفا پنداشته مکر و حیل را محبت خوانده افسون و دغل را
همسر خویش حریفان همه را کرده خیال سفله، پنداشته با خود همه را شبه و نظیر
فِرِشته (زیبایی بی‌نهایت، در فارسی باستان فرائیشته، در اوستا فرائشته) موجوداتی فراانسانی پنداشته می‌شوند که در بسیاری از ادیان دربارهٔ آن‌ها سخن رفته‌است.
ای آنکه تو بر فلک وطن داشته‌ای خود را ز جهان پاک پنداشته‌ای
ای مزرعه بگذاشته در شوره گندم کاشته ای شعله را پنداشته روزن تو چون پروانه‌ای
قرص مه را قرص نان پنداشته دست سوی آسمان برداشته
زین گونه که تو محرم اسرار نئی پنداشته ای که دیگران نیز نیند
غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ خداوندا ما را از آنان مگردان که ایشان را بخود باز گذاشتی، تا به تیغ هجران خسته گشتند و بمیخ ردّ بسته شدند. آری چه بار کشد حبلی گسسته؟ و چه بکار آید کوشش از بنده نبایسته؟ و در بیگانگی زیسته؟ امروز از راه بیفتاده، و راه کژ راه راستی پنداشته، و فردا درخت نومیدی ببر آمده، و اشخاص بیزاری بدر آمده، و منادی عدل بانک بیزاری در گرفته که ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً
مکتب نرود کودک لیکن ببرندش پنداشته‌ای خواجه که بیرون حسابی
من بنده همانم که تو پنداشته‌ای از دست میفکنم چو برداشته‌ای‌
سیوطی از دو ابوالعباس مروزی یاد کرده‌است: یکی را - با همان عنوان که ذکر شد - نخستین شاعر پارسی‌سرای دانسته و دیگری را - با عنوان ابوالعباس قاسم بن‌مهدی مروزی سیاری - فقیه، محدث، صوفی خوانده و اولین کسی دانسته که در مرو در احوال صوفیه سخن گفته‌است. برخی از محققان معاصر مانند ذبیح‌الله صفا و سعید نفیسی، این دو را یک تن پنداشته‌اند، در حالی که ابوالعباس فقیه و صوفی، همان ابوالعباس سیاری است که در ۳۴۲ق/۹۵۳م، در مرو درگذشته‌است.