معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 70
- گذراندن
- کتابخانه
- منزوی
- یلب
- جاه طلب
- زیستن
- تعیش
- خوشگذرانی
- خوشمزه
- تاکسی
- واخواهی
- دردار
- نسب نامه
- دادنامه
- دارا بودن
- در باز کن
- متحجر
- یاور
- کفاره
- پوشاندن
- تکفیر
- نمدزین
- گنجانیدن
- در کردن
- دل پاک
- مکروب
- دل افگار
- نخاعی
- دستوار
- دست بند
- دستبند
- گنجشکی
- نستوه
- رزمساز
- دست باز
- مندور
- دنبال کردن
- مومیایی کردن
- دندانپزشک
- دهل زن
- دوست داشتن
- دوستدار
- دوست دار
- ذی روح
- ذره بین
- رخ دادن
- رخت کن
- نابهنگام
- رای دادن
- راهنورد
- رامشگر
- روانکاوی
- پر دادن
- رهنامه
- پیرزا
- رضایت بخش
- رویین دژ
- روی گر
- متکامل
- عقب مانده
- زبانشناسی
- زد و خورد
- آشفته دماغ
- شب بخیر
- پورمند
- عیالمند
- پندش
- سر دادن
- مترتب
- غال
- لگ
- بیکاره
- وغیش
- ناگهان
- متکسر
- قصد
- فله
- غافل
- وجه
- پرو
- بی پروا
- سوء
- منگنز
- زلاند
- عرقچین
- فطن
- مسود
- مقالات
- کمال
- کژبین
- حورالعین
- تزیین
- فریب ساز
- فریب
- مسامیر
- شفشه
- زخارف
- وارونه
- پنجه زدن
- پنجه
- فیزیولوژی
- تقلیب
- تمویه
- تزویر
- گوشه دار
- دلکش
- بیغش
- خالص
- چگور
- شنو
- مشهد اردهال
- سلطان
- بی غرض
- نوبت خانه
- مکاید
- دفع
- پی جو
- ذخیره
- رزم آور
- شیران
- ترگ
- پیشنهاد دادن
- کامبرین
- چوپانی
- خوش نشین
- شوخ چشم
- غنودن
- چاپار
- ناگزر
- دستاربند
- دسار
- کف زدن
- کارافزا
- معربد
- قل خوردن
- دست زدن
- تهور
- بیباک
- نظیف
- رژیم
- کیفری
- محکومیت
- کردار
- کارکن
- تقبل
- مستفاد
- مجزوم
- مضارع
- جحد
- مدرس
- مکتوب
- درگرفتن
- تضمن
- تدارک
- نداری
- نمونه
- تصادفا
- گفتن
- پنداشتن
- تامین
- تمیز کردن
- چوکان
- هرج و مرج
- خوانین
- کتخ
- دنبر
- یزد
- تفاضل
- دامنه
- هال
- شوسه
- تخت روان
- کرنش
- مناجی
- منادم
- هم ترازو
- خدمت کردن
- پوزشگر
- دست برداشتن
- غرامت
- مخبط
- از سر
- بالابردن
- بر دست
- مشتزن
- مشت زن
- سمنگان
- پنجشیر
- جشیر
- شیر آب
- گلاب پاش
- شیشه گری
- صاحب قران
- خامکار
- صبحگاه
- طیلساندار
- عقب نشینی
- عذر خواستن
- عکس العمل
- غم زده