معنی کلمه مشت زن در لغت نامه دهخدا
غلام آبکش باید و خشت زن
بود بنده نازنین مشت زن.سعدی.و رجوع به مشت زدن معنی دوم شود.
- امثال :
مشت زن دیگر است و تیغزن دیگر. ( از مجموعه امثال چ هند از آنندراج ).
|| کشتی گیر، چه معمول کشتی گیران است که قبل از کشتی بر دوش و بازوی خود مشت زنی کنند تا بدن سخت و استوار شود. ( غیاث ) ( آنندراج ). || کشتی گیر و پهلوانی که در کشتی گرفتن مشت می زند. ( ناظم الاطباء ). مشت باز : مشت زنی را حکایت کنند که از دهر مخالف به فغان آمده بود. ( گلستان ).
یکی مشت زن بخت و روزی نداشت
نه اسباب شامش مهیا نه چاشت.( بوستان ).مهابتی از مشت زن در دل گرفتند. ( گلستان ). و رجوع به مشت باز شود.