عیالمند

معنی کلمه عیالمند در لغت نامه دهخدا

عیالمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) صاحب اهل و عیال بسیار و پورمند. ( ناظم الاطباء ). صاحب عیال و قبیله دار. ( آنندراج ). عیالبار. عیالوار. معیل. عائله دار. صاحب عائله.

معنی کلمه عیالمند در فرهنگ معین

( ~ . مَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) کسی که دارای عیال باشد، عیال وار.

معنی کلمه عیالمند در فرهنگ عمید

= عیالوار

معنی کلمه عیالمند در فرهنگ فارسی

دارای اهل وعیال، مردی که دارای زن وفرزندباشد
( صفت ) کسی که دارای عیال باشد عیال وار .

معنی کلمه عیالمند در ویکی واژه

کسی که دارای عیال باشد، عیال وار.

جملاتی از کاربرد کلمه عیالمند

لیکن ز غم عیالمندیش می بود آهو هنوز بندیش
چون از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد است که «هر که نماز او نیکو باشد و عیالمند باشد و مال او کم باشد و غیبت مسلمانان را نکند با من خواهد بود در بهشت» و چقدر قبیح است که آدمی از عیوب خود غافل شده در صدد اظهار عیوب مردمان برآید خاری را در چشم دیگران ملاحظه کند ولی شاخ درختی را در دیده خود برنخورد.