کارافزا
معنی کلمه کارافزا در فرهنگ عمید
معنی کلمه کارافزا در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه کارافزا در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کارافزا
چه سودا میپزد این دل چه صفرا میکند این جان چه سرگردان همیدارد تو را این عقل کارافزا
آنکه با خنجر او هست قضا کارافزای وانکه در حضرت او هست قدر کارآگاه
عقل و جان در خدمت آن بارگه رفتند لیک عقل کارافزای رفت و جان جان افشان بماند
میی کاشفتگی در شور آرد نگاه کارافزای تو باشد
گفت مادر تا جهان بودست ازین کارافزایان بدند اندر زمین
امروز از آن سلسله زان محرومی کامروز تو عاقلی و کارافزائی
مرا بیکار داند عقل کارافزا، نمی داند که هر کس را به کاری غمزه پرکار او دارد
گه بند کند گهی گشاید ای کارافزا تو بر چه کاری
دور کردی تو مرد کارافزای خویش را از جناب و جنب خدای
ندارد گر نظر بر ما، تغافل نیست کارافزا نگه را میفریبد چشم جادویی که او دارد