واخواهی

معنی کلمه واخواهی در لغت نامه دهخدا

واخواهی. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل واخواست. ( واژه های نو فرهنگستان ). اعتراض. ( فرهنگ رازی ). رجوع به واخواست و واخواستن شود.

معنی کلمه واخواهی در فرهنگ معین

(خا ) (حامص . ) بازخواست ، اعتراض .

معنی کلمه واخواهی در فرهنگ عمید

اعتراض نسبت به حکمی که در مورد فرد غایب در دادرسی صادر شده، اعتراض نسبت به حکم غیابی.

معنی کلمه واخواهی در فرهنگ فارسی

بازخواست، اعتراض
عمل وا خواست اعتراض .

جملاتی از کاربرد کلمه واخواهی

پیوند به دیگران ندامت دارد محکم مکن این رشته که واخواهی کرد
شاه شهدا را به هواخواهی اشرار آواره نمود از حرم احمد مختار
چه شود کامرواخواهی و خرم ما را ای که بر ما هر چه تو را دلخواه است
ای برده ز شاهان سبق شاهی با تو همه در راه هواخواهی
و گفته‌اند که فرق میان تولّی و اعراض آنست که: تولی آنست که حاجتی را برگردد بر عقد و نیّت آن که باز آید، و اعراض آنست که بدل و همت برگردد و روی برگرداند یعنی یترک المنهج و یاخذ فی عرض الطریق متخبّطا. گفته‌اند تولی آنست که دوستی و هواخواهی بگذارد، اما بتن برنگردد. و اعراض آنست که دوستی بگذارد و بتن نیز برگردد.
چنانچه محکوم علیه غایب پس از اجرای حکم، واخواهی نماید و در رسیدگی بعدی حکم به نفع او صادر شود، خواهان ملزم به جبران خسارت ناشی از اجرای حکم اولی به واخواه می‌باشد.
سخن دراز شد و خالص سخن این است که چون منت نبود مخلص و هواخواهی
گشته صد چشم هواخواهی را یافت در موج شط آن ماهی را
در راه طلب، ناله هواخواهی کرد دل همرهی آه سحرگاهی کرد
کنیت احمدی آمد به هواخواهی اسم «نایب السلطنه» شد جان شهنشه را جسم