چوپانی

معنی کلمه چوپانی در لغت نامه دهخدا

چوپانی. ( حامص ) شغل چوپان. ( یادداشت مؤلف ). نگهبانی گله گوسفند و گاوشبانی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید زگرگ چوپانی.سعدی ( گلستان ).چو دانی کز توچوپانی نیاید
رها کن گوسفندان را بذئبان.سعدی ( طیبات ).عنان قافله دل بدست آز مده
که می نیاید هرگز ز گرگ چوپانی.قاآنی.
چوپانی. ( اِ ) نام آهنگی از آهنگهای موسیقی. رجوع شود بذیل کلمه آهنگ در همین لغت نامه.
چوپانی. ( اِخ ) ( سلسله ٔ... ) سلسله چوپانیان. رجوع به چوپانیان شود.

معنی کلمه چوپانی در فرهنگ فارسی

شغل چوپان نگهبانی گل. گوسفند و گاو شبانی .
سلسل. چوپانیان ٠

معنی کلمه چوپانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چوپانی (قرآن). چوپانی، شبانی و نگهبانی گله گوسفند و گاو است. در این مدخل از واژه «رعی» و جمله «تاجرنی» استفاده شده است.
چوپانی از کهن ترین پیشه هاست.در داستان های آفرینش، یکی از فرزندان آدم چوپان و دیگری کشاورز بود. به چوپانی انبیا نیز اشاراتی شده که روشن تر از همه آن ها، چوپانی حضرت موسی و داوود علیهماالسلام است. در میان بنی اسرائیل ریاستِ شبانان از مناصب بزرگ و مهم محسوب می شد و بیش تر متقدمان عبرانیان شبان بودند. حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلم نیز چوپانی می کرد و فرموده است: کدام پیامبری است که چوپانی نکرده باشد؟.
← ضمان
مردم عرب پیش از اسلام ، معمولا چوپانان را از میان بردگان (غلامان و کنیزان) انتخاب می کردند.آن ها جزو طبقات پست اجتماع محسوب می شدند، چنان که در برخی اشعار هجوآمیز عربی، چوپان بودن افراد، مایه خفت آن ها تلقی شده است. پس از اسلام نیز چنین تفکری کم وبیش در میان اعراب وجود داشت، چنان که به روایت جاحظ، اعراب بیش تر از میان غلامان بربری، نوبی، حبشی و هندی، چوپان استخدام می کردند.

جملاتی از کاربرد کلمه چوپانی

داشت چوپانی در آن صحرا نشست پوستی بستد ازو مجنون مست
گله‌اش به پیرامن زهره‌ام چراند چشم چند گو در این مرتع نی‌ْزنی و چوپانی
اوفتادم من بیابانی از گله صاحبی به چوپانی
میر چوپان را به چوپانی گریز گرگ و میش آن داوری را از میان برداشتند
شیخ حسن چوپانی اولین امیر چوپانی بود که بیشتر مورخان او را گرداننده حکومت و ابوسعید بهادرخان را بازیچه دست وی می‌خوانند. بعد از مرگ ابوسعید در ۱۳ ربیع‌الثانی ۷۳۶ هجری، ایلخانان رو به سقوط می‌رفتند و بر اثر همین اتفاقات، شیخ حسن از فرصت استفاده کرده و حکومتی در بخشی از ایران تشکیل داد. وی در ۷۴۴ هجری به دست زن و چند تن از کنیزانش کشته شد.
گوشه‌هایی که در بیشتر روایت‌های ردیف آواز دشتی ذکر شده‌اند عبارتند از: دشتستانی، حاجیانی، بیدگلی، چوپانی، اوج، گیلکی، کوچه‌باغی، غم‌انگیز، و سَمَلی.
و گر معیار عدلت از میان تمییز بردارد گدا در ملک سرداری کند سردار چوپانی
ملک اشرف چوپانی فردی مال‌اندوز و سفاک بود و در دوران حکومتش، تبریز دچار وبای شدیدی شد و از اعتبار افتاد. علمای تبریز که از ظالمیت او به تنگ آمده بودند، به نزد جانی‌بیک حاکم مغول دشت قبچاق رفتند و از او کمک خواستند. جانی‌بیک به تبریز لشکر کشید و در جریان تعقیب و گریزهایی، ملک اشرف را اسیر و به اصرار حاکم شروان کشتند.
در سال ۷۴۰ق پیر حسین پسر محمد چوپانی پسر عموی حسن ملا، همراه با مبارزالدین محمد به شیراز حمله برد و مسعود شاه مجبور شد به حسن بزرگ در بغداد پناهنده شود. پیر حسین پس از پیروزی در شیراز، مبارزالدین را در تصرف کرمان نیز یاری کرد، ولی پس از گسستن پیوند دوستی بین پیر حسین و مبارزالدین در سال ۷۴۲ق، ابواسحاق از سوی پیر حسین به ولایت اصفهان منصوب شد ولی ابواسحاق از دوستی با پیر حسین خودداری نمود و با اشرف چوپانی هم‌پیمان گردید و توانست با یاری او شیراز را تصرف کند. در پایان ابواسحاق به اشرف اجازه نداد وارد شیراز شود و او را واداشت تا به آذربایجان بازگردد.
شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست
عقل را گفتم که عمری پیش ازین چوپانیان گردن از گردون گردان از چه می‌افراشتند
چه یابد از مه و مهر سپهر چو بینی چه بیند از حمل و ثور چرخ چوپانی
افسانهٔ محبت رواگر قصهٔ پسر چوپانی به نام قوچ‌علی است که عاشق دختر پادشاه می‌شود، ولی به خاطر اختلاف طبقاتی از دربار رانده می‌شود. پس از مدتی دختر پادشاه بیمار می‌شود و حکیمی به پادشاه می‌گوید برای درمانش باید «افسانه محبت» برای دختر بازگو ولی هیچ افسانه‌ای در آن شهر پیدا نمی‌شود. حکیم پادشاه را به سراغ چوپانی در دل کوه‌ها و دشت‌ها می‌فرستد تا به‌واسطه‌ی او دختر را از بیماری نجات دهند.
نوزاد توسط همسر شاه کورینت، مروپه پیدا می‌شود، (یا توسط چوپانی که او را نزد شاه کورینت می‌برد).
تویی ز غایت عدلت همیشه گرگ و پلنگ روند خانه به خانه ز بهر چوپانی
کاش طالع به دست من دادی جای خامه، عصای چوپانی