کیفری

معنی کلمه کیفری در لغت نامه دهخدا

کیفری. [ ک َ / ک ِ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کیفر. جزایی. ( فرهنگ فارسی معین ). جزایی. ( فرهنگستان ).

معنی کلمه کیفری در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) جزایی .

معنی کلمه کیفری در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کیفر جزائی .

معنی کلمه کیفری در ویکی واژه

جزایی.

جملاتی از کاربرد کلمه کیفری

انتقال شهروندان غیرنظامی یک قدرت اشغالگر به منطقه اشغال‌شده، جنایت جنگی است اما اسرائیل انطباق این عنوان به اقداماتش در کرانه باختری را رد می‌کند. در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹، دیوان کیفری بین‌المللی اعلام کرد که تحقیقی درباره جنایات جنگی ادعایی در فلسطین را آغاز کرده است.
دیوان بین‌المللی کیفری مستقر در لاهه، در تاریخ ۶ مه ۲۰۰۵ میلادی، حکم بازداشت جوزف کونی و چهار تن دیگر از فرماندهان ارشد ارتش مقاومت پروردگار را به اتهام ارتکاب «جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت» صادر کرد.
وی توسط دادگاه بین‌المللی کیفری یوگسلاوی سابق به نقض آشکار کنوانسیون ژنو، نقض آداب و قوانین جنگ و جنایت علیه بشریت در هنگام کشتار ووکوار متهم شد.در سال ۱۹۹۷ دستگیر شد اما پیش از دادگاه در ۲۸ ژوئن ۱۹۹۸ در سلولش خود را حلق‌آویز کرد.
از سینه‌ام اگرچه ز بس رنج، پوست ریخت ناچار رنجهای مرا هست کیفری
خداوند اگر پیش خدمت نیم همی گیرم از رنج دل کیفری
مکن بدبه کس گر که دانشوری که لابد بود کار را کیفری
آشفته دل نموده ای از بس که خلق را می بینمت هماره گرفتار کیفری