گنجانیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) گنجیدن کنانیدن و گنجیدن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). گنجاندن. جای دادن. جای دادن در : هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که در دلی هنر خویش را بگنجانی.حافظ.
معنی کلمه گنجانیدن در فرهنگ معین
(گُ دَ ) (مص م . ) جای دادن ، گنجاندن .
معنی کلمه گنجانیدن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) جای دادن چیزی را در چیزی یا محلی گنجیدن فرمودن : هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که در دلی هنر خویش را بگنجانی . ( حافظ )
معنی کلمه گنجانیدن در ویکی واژه
جای دادن، گنجاندن.
جملاتی از کاربرد کلمه گنجانیدن
آزتکها، اعمال مذهبی معاصران خود را نیز در این باورها گنجانیدند؛ از جمله آداب و رسوم مردم پوئبلا، خلیج کوست، هواستک، و میشتکهای اوآهاکا. این پذیرش آگاهانهٔ آداب و رسوم بیگانگان، پیروزی آنها را تکمیل و تحکیم کرد و برایشان وحدت فرهنگی به ارمغان آورد.