معنی کلمات "فرهنگ معین" - صفحه 28
- آبدان
- از
- آب انبار
- اول
- باری
- برجیس
- بردن
- برنشست
- آخور
- ایت
- باده گسار
- افتان
- برخاستن
- آناً
- اطاق
- آخر دست
- باربری
- اتاق
- اوانی
- باب
- انتظار
- آب کردن
- آگاه
- ادیال
- احداث
- احساس
- اخوی
- آخرالامر
- ادنی
- بر زدن
- اثناء
- احد
- ادامه
- استخدام
- اکید
- اسکولاستیک
- آزادی
- بخشیدن
- بستگی
- اوه
- انار
- اختصاص
- بررسی
- افشاری
- اکتساب
- برء
- ابداء
- آفریدن
- آسمانه
- بریگاد
- انفصال
- آرام بخش
- ابوت
- امشی
- آرامش
- آسید
- افعي
- سِفر
- اشارت
- بزهکار
- بذل
- اکذب
- آتش نشانی
- بازرس
- انگار
- آسیاب
- افق
- اجر
- آب چشم
- آب نما
- آبنما
- بازتاب
- آسیبدیده
- آسیب دیده
- برهم خوردن
- باز افتادن
- انفساخ
- انفس
- اثمار
- بتول
- اثم
- آثام
- آپارتمان
- بدآموزی
- آیس
- برقی
- استریلیزه
- استریل
- آرایشگاه
- بربر
- افکندگی
- آنچنان
- آبچین
- آرامیدن
- خمیره
- جفتک
- آغز
- بندگاه
- آزادمرد
- بشریت
- بدخوی
- اوساط
- ارتوپدی
- آوردگاه
- ارغوانی
- بدترکیب
- آکله
- اخیار
- آکل
- اوبار
- اسب ریس
- اسپرز
- بذر
- احول
- بانکداری
- اخرس
- اخماس
- اخم
- آبرو
- اینجا
- آب داده
- آغشته
- ادعانامه
- انامه
- آنسان
- آماج
- آبپز
- آتش پاره
- اباحتی
- انکار
- انکر
- انکشاف
- انگاره
- انگاشتن
- انگشتر
- آبخورش
- آیین بندی
- آذین بستن
- جلب کردن
- استرجاع
- استجلاب
- احضاریه
- اعتلال
- استعلاء
- بلغده
- ابرنجن
- خرمالو
- اندمه
- بالابان
- اثافی
- ذونسب
- رزم نامه
- شخول
- زلالیه
- باز خشین
- ترغو
- آندوسکوپی
- آریغ
- تقي
- ایکس
- آپاندیسیت
- ابلگ
- تله پاتی
- آغر
- آفتاب نشین
- اراقت
- رشاء
- استکتاب
- سپوختن
- بیستار
- شاگردانه
- باستار
- حافد
- حق الله
- ارصاد
- جوالدوز
- ابلک
- آژیده
- آزدن
- بابزن
- آختن
- بربط
- آشکاره
- ارعاب
- ابکار
- آب کار
- اشکفت
- آخریان
- اروس
- استنطاق
- ایدئولوژی
- آمیزه
- ابداع
- آسفالت
- سیانور
- بالان
- بذی
- احتکار
- با خود
- آذوقه