آذین بستن

معنی کلمه آذین بستن در لغت نامه دهخدا

( آذین بستن ) آذین بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) به آذین کردن :
نوروز جهان چون بت نوآیین
از لاله همه کوه بسته آذین.کسائی مروزی.ببستند [ رومیان ] آذین ببیراه و راه
برآواز شیروی پرویزشاه
برآمد هم آواز رامشگران
همه شهر روم از کران تا کران.فردوسی.ببستند آذین بشهر اندرون
پر از خنده لبها و دل پر ز خون.فردوسی.بدان شهر بودیش جای نشست
همه شهر سرتاسر آذین ببست.فردوسی.تبیره ببردند و پیل از درش
ببستند آذین همه کشورش.فردوسی.ببستند آذین بشهر و براه
که شاه آمد از دشت نخجیرگاه.فردوسی.ببستند آذین براه و بشهر
همی هر کس از کام برداشت بهر.فردوسی.ابر فروردین گوئی بجهان آذین بست
که همه باغ پرند است و همه راغ حریر.فرخی.فضل بن حمید اندر آمد مردمان شهر آذین بستند. ( تاریخ سیستان ). و شهر را آذین بسته بودند آذینی از حد و اندازه گذشته. ( تاریخ بیهقی ). و صحن گیتی را بنور علم و معرفت آذین بستند. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه آذین بستن در فرهنگ معین

( آذین بستن ) (بَ تَ ) (مص م . ) زینت کردن دکان و بازارها در روزهای جشن و شادمانی .

معنی کلمه آذین بستن در فرهنگ فارسی

( آذین بستن ) ( مصدر ) زینت کردن دکانها و بازارها در روزهای جشن و شادمانی .
به آذین کردن

معنی کلمه آذین بستن در ویکی واژه

آذین‌بستن
آنچه برای آرایش و زینت دادن به بکار می‌برند؛ زیور، زینت.
زینت کردن دکان و بازارها در روزهای جشن و شادمانی.

جملاتی از کاربرد کلمه آذین بستن

گفت حمد خداوند مرا که با من این همه کرامت کرد و عطا داد نه ازین می‌پرسم، مرا بشارت ده. گفت بشارت می‌دهم ترا بآن که درهای دوزخ استوار ببستند و درهای بهشت گشادند و فرادیس اعلی و جنّات مأوی را بیاراستند و آذین بستند و جویهای آن مطرّد گشت و درختان آن متدلی شد و حوران خویشتن را بیاراستند قدوم روح ترا ای محمّد.
سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تاری درخشان، بخشاینده‌ای که تار عنکبوت را سدّ عصمت دوستان کرد، جباری که نیش پشه را تیغ قهر دشمنان گردانید، در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت و بدایع ابداع در عالم کون و فساد پدید آورد، و آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید، و از برای هدایت و ارشاد رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و ضلالت برهانیدند، و صحن گیتی را به نور علم و معرفت آذین بستند، و آخر ایشان در نوبت و اول در رتبت، آسمان حق و آفتاب صدق، سید المرسلین و خاتم النبیین و قائدالغر المحجلین ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن هاشم بن عبد مناف العربی را، صلی الله علیه و علی عترته الطاهرین، برای عز نبوت و ختم رسالت برگزید، و به معجزات ظاهر و دلایل واضح مخصوص گردانید، و از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود، و به اظهار آیات مثال داد، تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، و خردمندان دنیا را معلوم گشت که به دلالات عقلی و معجزات حسی التفات نمی نمایند، آنگاه آیات جهاد بیامد و فرضیت مجاهدت، هم از وجه شرع و هم از طریق خرد، ثابت شد. و تایید آسمانی و ثبات عزم صاحب شریعت بدان پیوست، و انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود، و مدد توفیق جمال حال ایشان را بیاراست، تا روی به قمع کافران آوردند، و پشت زمین را از خبث شرک ایشان پاک گردانیدند، و ملت حنیفی را به اقطار و آفاق جهان برساندیدند و حق را در مرکز خود قرار دادند.
و شاه ملک بیرون ماند بیست روز تا کار را قرار داد و شهر آرام گرفت و کسانی که آمدنی بودند بخدمت و زنهار آمدند. و چون دانست که کار راست شد، بشهر آمد و بر تخت ملک بنشست روز پنجشنبه نیمه شعبان سنه اثنتین و ثلثین و اربعمائه‌، نثارها کردند و شهر آذین بستند و خللها زائل گشت. روز آدینه دیگر روز بمسجد جامع‌ آمد با بسیار سوار و پیاده ساخته و کوکبه‌یی بزرگ، و بنام امیر المؤمنین و سلطان مسعود و پس بنام وی خطبه کردند. و عجائب این باید شنود : آن روز که بنام امیر مسعود آنجا خطبه کردند پیش از آن بمدّتی ویرا بقلعه‌گیری‌ بکشته بودند.
زندگانی خداوند دراز باد، آنچه فرمان عالی بود در معنی خوازه‌ها و آذین بستن‌ راست شد، فرمان دیگر هست؟ امیر گفت: بباید گفت تا رعیّت آهسته فرو نشیند و هر گروهی بجای خویش باشند و اندیشه خوازه و کالای خویش میدارند و هیچ کس چیزی اظهار نکند از بازی و رامش‌ تا ما بگذریم، چنانکه یک آواز شنونده نیاید.