استرجاع

معنی کلمه استرجاع در لغت نامه دهخدا

استرجاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) انّا و انّا الیه راجعون گفتن. ( منتهی الارب ). انا و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت. ( تاج المصادر بیهقی ): و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300 )؛ ترجمه آن : و فروتنی نمود و استرجاع کرد بعد از آن که غصه و نوحه بر او مستولی شده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ). فوقف بین الامر و النهی مسترجعاً. ( تاریخ بیهقی ص 300 )؛ ترجمه : پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان. ( تاریخ بیهقی ص 310 ). || بازگرفتن چیزی را از کسی که به وی داده : استرجع منه الشی َٔ. ( منتهی الارب ). واپس گرفتن چیز بخشیده. داده را واپس خواستن. واگرفتن خواستن. چیز داده را واپس گرفتن. ( غیاث ). واگرفتن چیزی را که فراداده باشی. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازگشتن خواستن. طلب رجوع کردن. || قابلیت ارتجاع. قوه قبض و بسط .

معنی کلمه استرجاع در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )رجوع کردن ، طلب بازگشت کردن . ۲ - داده ای را بازپس گرفتن . ۳ - (مص ل . ) هنگام شنیدن خبر مرگ کسی ، انالله و اناالیه راجعون گفتن .

معنی کلمه استرجاع در فرهنگ عمید

۱. بازگرفتن چیزی از کسی.
۲. «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی.

معنی کلمه استرجاع در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) رجوع کردن بازگشت خواستن ۲ - داده را پس گرفتن باز گرفتن چیزی از کسی واپس خواستن . ۳ - ( مصدر ) انالله و اناالیه راجعون گفتن . ۴ - ( اسم ) قو. ارتجاع و قبض و بسط .

معنی کلمه استرجاع در دانشنامه آزاد فارسی

اِستِرجاع
(از ریشۀ رجوع و رجعت به معنی طلب بازگشت) در اصطلاح قرآنی، بر زبان راندن انّا لله و انّا الیه راجعون (ما از خداییم و به او بازمی گردیم). معمولاً گفتن یا خواندن اصل عربی این آیۀ شریفه به هنگام وقوع یا اطلاع از مصیبت یا رویدادهای ناخوشایند، به ویژه مرگ، پیش می آید. ادب استرجاع در قرآن (بقره، ۱۵۶) بیان شده است. از امام علی(ع) نقل است که: «انا لله» اقرار ما به مالکیت خداوند و «انّا الیه راجعون» اقرار به هلاک یعنی ناچیزی و نفی وجود از ماست. در فقه، در ابواب زکات، خمس، بیع، اجاره، عاریه این اصطلاح به کار می رود و به معنای بازپس دادن است.

معنی کلمه استرجاع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استرجاع: به معنای گفتن «انّا للّه و انّا الیه راجعون» یا استرداد است.
استرجاع به معنای نخست در روایات آمده و از آن در باب طهارت سخن رفته است.
احکام استرجاع
۱.استرجاع هنگام بروز مصیبت برای خود انسان یا خویشان و دوستان او به ویژه در مرگ فرزند و نیز هنگام یادآوری مصیبت، مستحب است. ۲.همچنین مستحب است زمانی که میّت را در قبر نهادند، حاضران در حالی که با پشت دست، خاک بر قبر می ریزند، استرجاع بگویند.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام مصیبت.
استرجاع، مصدر باب استفعال و از ریشه (ر ـ ج ـ ع) در لغت به معنای طلب رجوع و بازپس گرفتن چیزی است. این واژه بر پایه روایات فراوان برای گفتن آیه 156 سوره بقره/2: «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام بروز مصیبت، اصطلاح شده است. راز نامگذاری گفتن این جمله به استرجاع را می توان در جزء دوم آن «إنّا إلیه رجعون» جست که اقرار به بازگشت به سوی خداست.
خداوند در آیات 155ـ156 سوره بقره/2 مواردی از قبیل مواجهه با ترس و گرسنگی و ضررهای مالی و جانی و از دست دادن محصولات را آزمون الهی و مصیبت و محل استرجاع دانسته و به صابرانی که هنگام مصیبت «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» می گویند، بشارت داده است: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ × الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» در شأن نزول آیه آمده است: امیرمؤمنان علیه السلام هنگام شنیدن خبر شهادت حمزه یا جعفر کلمه استرجاع را بر زبان آورد سپس این آیه نازل شد.
در روایات فراوانی استرجاع به هنگام روبرو شدن با هر گونه مصیبت، سفارش و از ویژگی های امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام بروز مصیبت شمرده شده است. بر اساس روایاتی از پیامبر، هر چه موجب اذیت مؤمنی شود، گرچه خاموش شدن چراغ یا فرو رفتن خاری در دست باشد از مصادیق مصیبت و جای گفتن استرجاع است.
تکیه بر ایمان مخاطبان در آیه 153 سوره بقره/2: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ» در فرمانِ کمک گرفتن از صبر و نماز می تواند اشاره به منشأ استرجاعِ صابران یعنی ایمان ایشان باشد. به نقل جابر از امام باقر علیه السلام صبرِ مصیبت دیده مسترجع، از رضای او به فعل خداوند حکایت دارد.
خداوند در ادامه آیه 153 سوره بقره/2 معیت خویش با صابران را اعلام فرموده است: «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» و در آیه 155 همین سوره با مسکوت گذاشتن متعلق «بَشِّرْ» بشارت بزرگی به صابران داده است و در آیه 157، صابران مسترجع را دارای مقامی والا و مشمول درود و رحمت و برخوردار از هدایت الهی می داند: «أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ». (سوره بقره/2، 157)
برخی مفسران مقصود از «صلوت» را ثنا، مدح و تعظیم و «رَحمَةٌ» را نعمت های دنیایی و آخرتی و «اهتدا» را هدایت و رسیدن به ثواب و بهشت می دانند. برخی اهتدا را رسیدن به نعمت ها و سعادت دنیا و آخرت دانسته، تحقق آن را فقط در سایه استرجاع عملی و قلبی میسر می دانند که در آن مرتبه، شخص خود را نزد خداوند حاضر می بیند.
[ویکی اهل البیت] اِسترجاع. این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام مصیبت.
استرجاع، مصدر باب استفعال و از ریشه (ر ـ ج ـ ع) در لغت به معنای طلب رجوع و بازپس گرفتن چیزی است. این واژه بر پایه روایات فراوان برای گفتن آیه 156 سوره بقره/2: «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» هنگام بروز مصیبت، اصطلاح شده است. راز نامگذاری گفتن این جمله به استرجاع را می توان در جزء دوم آن «إنّا إلیه رجعون» جست که اقرار به بازگشت به سوی خداست.
خداوند در آیات 155ـ156 سوره بقره/2 مواردی از قبیل مواجهه با ترس و گرسنگی و ضررهای مالی و جانی و از دست دادن محصولات را آزمون الهی و مصیبت و محل استرجاع دانسته و به صابرانی که هنگام مصیبت «إنّا لِلّهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» می گویند، بشارت داده است: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ × الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» در شأن نزول آیه آمده است: امیرمؤمنان علیه السلام هنگام شنیدن خبر شهادت حمزه یا جعفر کلمه استرجاع را بر زبان آورد سپس این آیه نازل شد.
در روایات فراوانی استرجاع به هنگام روبرو شدن با هر گونه مصیبت، سفارش و از ویژگی های امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام بروز مصیبت شمرده شده است. بر اساس روایاتی از پیامبر، هر چه موجب اذیت مؤمنی شود، گرچه خاموش شدن چراغ یا فرو رفتن خاری در دست باشد از مصادیق مصیبت و جای گفتن استرجاع است.
تکیه بر ایمان مخاطبان در آیه 153 سوره بقره/2: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ» در فرمانِ کمک گرفتن از صبر و نماز می تواند اشاره به منشأ استرجاعِ صابران یعنی ایمان ایشان باشد. به نقل جابر از امام باقر علیه السلام صبرِ مصیبت دیده مسترجع، از رضای او به فعل خداوند حکایت دارد.
[ویکی فقه] استرجاع (فقه). استرجاع: به معنای گفتن «انّا للّه و انّا الیه راجعون» یا استرداد است.
استرجاع به معناى نخست در روایات آمده و از آن در باب طهارت سخن رفته است.
احکام استرجاع
۱.استرجاع هنگام بروز مصیبت براى خود انسان یا خویشان و دوستان او به ویژه در مرگ فرزند و نیز هنگام یادآورى مصیبت، مستحب است.
توضیح المسائل مراجع، م ۶۳۳.
۱. ↑ توضیح المسائل مراجع، م ۶۳۳.
...
[ویکی فقه] استرجاع (قرآن). جمله «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون»( ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم) جزیی از آیه ۱۵۶ سوره بقره است که از آن به عنوان کلمه استرجاع یاد می شود.
استرجاع، اگر به هنگام مصیبت گفته شود به معنای بر زبان آوردن آیه «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون»( ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم) است، و در این جا همین معنا مورد نظر است.
درس توحیدی
اصولا این جمله که از آن به عنوان کلمه استرجاع یاد می شود، عصاره ای است از عالیترین درسهای توحید و انقطاع الی الله و تکیه بر ذات پاک او در همه چیز و در هر زمان ، و اگر می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار می کردند برای این بوده است که شدت مصیبت آنها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوی او، این حوادث را در خود هضم کنند.
سخن امام علی علیه السلام
امیر مؤ منان علی علیه السلام در تفسیر این جمله می فرماید: ان قولنا انا لله اقرار علی انفسنا بالملک و قولنا و انا الیه راجعون اقرار علی انفسنا بالهلک : اینکه ما می گوئیم انا لله اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوئیم و اینکه می گوئیم و انا الیه راجعون اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت و جایگاه ما جای دگر است .
عناوین مرتبط
...

معنی کلمه استرجاع در ویکی واژه

هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن.
رجوع کردن، طلب بازگشت کردن.
باز پس گرفتن، داده‌ای را بازپس گرفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه استرجاع

قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» نقله اخبار و حمله آثار روایت کرده‌اند باسناد درست از مادر مؤمنان عائشة الصّدیقة بنت الصّدیق جیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات، گفتا رسول خدا (ص) هر گه که بر جناح سفر بودی میان زنان خویش قرعه زدی آن یکی که قرعه وی بر آمدی با خود بسفر بردی. غزوی پیش آمد قرعه بزد قرعه من برآمد مرا با خود ببرد پس از آن که آیت حجاب آمده بود از آسمان و زنان آن گه در پرده بودندی، مرا در هودجی نشاندند و مسافروار بوقت نزول و وقت رحیل فرو می‌آوردند و برمیداشتند، تا رسول خدا از آن غزاة فارغ گشت فتح بر آمده و باز گشته و نزدیک مدینه رسیده، شبی از شبها بمنزل فرو آمده بودیم من از هودج بیرون آمدم و از قافله در گذشتم حاجتی را که در پیش داشتم، چون باز آمدم عقدی که در برداشتم از جزع ظفار گم کرده بودم هم در آن حال بطلب جزع بازگشتم و درنگ من در جست و جوی آن دراز گشت، چون باز آمدم لشکر رفته بود و از نزول من بی‌خبر بودند همی پنداشتند که من در هودج نشسته‌ام و در سبکی هودج اندیشه نکردند که زنان آن گه سبک تن بودند بی‌گوشت. انّما یأکلن العلقة من الطعام و لم یغشهنّ اللحم. چون عقد خویش بازیافتم و باز گشتم قوم رفته بودند و منزل خالی گشته، لیس بها داع و لا مجیب. تنها و غمگین بنشستم و از دلتنگی و اندوه چشمم در خواب شد، صفوان بن المعطل السلمی المرادی با پس مانده لشکر بود بامداد رسید بآن منزل، سواد شخصی دید آنجا تنها خفته چون فراز آمد مرا بشناخت که دیده بود پیش از نزول آیت حجاب، همی استرجاع کرد بتعجب که انا للَّه، این چه کارست و چه‌ حال؟، من باسترجاع وی از خواب درآمدم و بآستین پیراهن روی خویش بپوشیدم، فو اللَّه ما کلّمنی بکلمة و لا سمعت منه کلمة غیر استرجاعه، و اللَّه که با من یک سخن نگفت و نه از وی هیچ سخن شنیدم مگر آن کلمه استرجاع، آن گه راحله خویش بخوابانید و پای بر دست وی نهاد تا من برنشستم، صفوان مهار بدست گرفت و میراند تا بلشکر در رسیدیم بجمعی منافقان بر گذشتیم دور از لشکر فرو آمده، و عادت منافقان چنین بود که پیوسته گوشه‌ای گرفتندی و در میان مردم نیامدندی، عبد اللَّه ابیّ رئیس منافقان که ایشان را دید گفت من هذه؟ کیست این زن؟ گفتند عایشه، همان ساعت باعتقاد خبیث خویش طعن زد و حدیث افک در میان افکند، قالت عائشة و هلک من هلک فیّ و کان الّذی فولی کبره منهم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول. عایشه گفت چون بمدینه آمدیم بیمار شدم مدت یک ماه و اصحاب افک در گفت و گوی آمده و من از آن بی خبر و ناآگاه، و رنج من از آن بیشتر بود که از رسول خدا آن لطف که هر بار دیدمی به بیماری این بار نمیدیدم و سبب نمی‌دانستم که گمان بد نمی بردم، از رسول بیش از آن نمی‌دیدم که گاه گاه در آمدی و سلام کردی و گفتی:کیف تیکم؟
من قوله: «وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ»، و تشهد الخامسة ای الشهادة الخامسة، و قرأ الباقون و ابو بکر عن عاصم، «وَ الْخامِسَةَ» بالرفع و لم یختلفوا فی الخامسة الاولی انّها بالرفع و الوجه فی الثانیة انها معطوفة علی موضع «أَنْ تَشْهَدَ» لانّ موضعه رفع بانه فاعل یدرءوا و التقدیر، و یدرءوا عنها العذاب، شهادة اربع شهادات و الشهادة الخامسة، فهی عطف علی موضع الفاعل و یجوز ان یکون رفعا بالابتداء و انّ غضب اللَّه فی موضع الخبر، و التقدیر و الشهادة الخامسة حصول الغضب علیها، و اما الرفع المتفق علیه فی الخامسة الاولی فوجهه انّه لا یخلو ما قبل الکلمة من قوله: «أَرْبَعُ شَهاداتٍ» من ان یکون رفعا او نصبا علی ما سبق، فان کان رفعا کانت الخامسة معطوفة علیه، و ان کان نصبا قطعها عنه و لم یجعلها محمولة علیه بل حملها علی المعنی، لانّ معنی قوله: «فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ» علیهم اربع شهادات، او حکمهم اربع شهادات فعطف الخامسة علی هذا الموضع. اما سبب نزول این آیت لعان، بقول ابن عباس و مقاتل آن بود که چون آیت «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ» بعد از آن فرو آمد رسول خدا روز آدینه بمنبر برخواند، عاصم بن عدی العجلانی الانصاری برخاست گفت یا رسول اللَّه جعلنی اللَّه فداک. اگر کسی با اهل خود اجنبی بیند بخلوت اگر باز گوید او را هشتاد ضربت زنند و فاسق نام کنند و گواهی وی هرگز نپذیرند و اگر خاموش نشیند باندوه و غم بمیرد و اگر بطلب گواهان شود چون باز آید مرد رفته باشد و فارغ شده پس تدبیر چیست؟ و رسول خدا این چنین سؤال کراهیت داشتی و از آن نهی کردی عاصم بر روی رسول اثر کراهیت دید و از سر آن فراز شد، بعد از آن به هفته‌ای قضاء الهی چنان بود که عویمر عجلانی که ابن عم عاصم بود او را این واقعه بیفتاد در خانه شد شریک بن سحما را دید، و قیل بشر بن سحما، با زن وی خوله بنت قیس بن محصن گرد آمده، این قصه با عاصم بگفت عاصم دلتنگ شد استرجاع کرد گفت انا للَّه هنوز هفته‌ای گذشت که من آن سؤال کردم و خود بدان مبتلا گشتم که در اهل بیت خویش بدیدم و این از آن گفت که عویمر و خوله و شریک همه خویش و پیوند وی بودند، عاصم با رسول خدا بگفت، رسول عویمر را بر خواند گفت: اتّق اللَّه فی زوجتک و ابنة عمّک فلا تقذفها بالبهتان‌، عویمر سوگند یاد کرد گفت: و اللَّه الّذی لا اله الّا هو انّی لصادق. و اللَّه که من راست گویم شریک را با خوله بر ناسزا دیدم و من چهار ماه گذشت که بوی نرسیدم، و خوله فرزند دارد در اشکم نه از من، رسول خدا خوله را گفت: اتقی اللَّه و لا تخبرینی الّا بما صنعت.
پس ایشان را وعده داد که اگر در مصیبتها صبر کنند و جزع نکنند و استرجاع گویند، بر ایشانست از خداوند ایشان نه یک رحمت بلکه رحمتها، پس یکدیگر، ازین جهت صلوات بجمع گفت.
خمینی تصمیم گرفت در ۴ آبان ۴۳، که آن سال که مصادف با زادروز محمدرضا شاه و سال‌زاد فاطمه دختر محمد نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و دربارهٔ لایحهٔ کاپیتولاسیون با آن‌ها صحبت کند. شاه نماینده‌ای را به قم فرستاد و خمینی را تهدید کرد که علیه شاه، آمریکا و اسرائیل سخن نگوید. اما خمینی بی‌اعتنا به تهدید شاه، سخنرانی‌اش را با آیه استرجاع آغاز کرد و سخنرانی انتقادی شدیدی را ایراد کرد. دیگر علما نیز، با لحنی آرام‌تر علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کردند.
و قال ما من مسلم و لا مسلمة یصاب بمصیبة فذکر مصیبة و ان قدم عهدها فیحدث لها استرجاعا، الّا احدث اللَّه له و اعطاه مثل ثوابها یوم اصیب بها.
انا لله و انا الیه راجعون (به عربی: إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) که از آن با تعبیر استرجاع هم یاد می شود، به معنی «همانا ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.» عبارتی‌ است که مسلمان‌ها هنگام آگاه شدن از مرگ کسی به زبان می‌آورند. همچنین از این آیه برای گفتن تسلیت و دعوت به صبر بر مصیبت استفاده می‌کنند.
در بهشت شب نیست همه نورست و روشنایی. گهی پرده‌ها فرو گذارند، بجای آرند که شبست، گهی پرده‌ها بردارند، دانند که روزست. و گفته‌اند چون کنیزکان ایشان را خدمت کنند و بر سر ایشان پیرایهای شراب گردانند آن را شب شمرند، و چون غلمان و ولدان ایشان را خدمت کنند آن را روز شمردند. و چون معلوم گشت که در بهشت شب نیست پس بامداد و شبانگاه را معنی آنست که ایشان را طعام و شراب دهند بدو وقت، بر مقدار بامداد و شامگاه، چنان که عادت مردم متنعّم است. و قیل معناه الدّوام، و ذکر طرفی النّهار و اراد به کله، کقوله: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ» و یرید به الدّنیا کلّها، یدلّ علی هذا قوله: «أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» و بهذا المعنی قوله: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا» قوله: «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا» ای تلک الجنة الّتی وصفت، هی التی نعطی المتّقین الّذین یتقون الشّرک. قرأ رویس عن یعقوب نورّث بالتّشدید، و هما لغتان مثل وصی و اوصی و الاختیار التخفیف، کقوله: «اورثتموها وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ» و الوراثة اقوی لفظة تستعمل فی هذا الباب لا تعقب بفسخ و نقض و استرجاع. و قیل المؤمنون یرثونها من الکفار. فانّ اللَّه تعالی خلق لکلّ مکلف قصرا فی الجنّة فمن آمن سکن قصره و من کفر جعل قصره لمؤمن زیادة فی درجته و کرامته.