بذی

معنی کلمه بذی در لغت نامه دهخدا

بذی. [ ب َ ذی ی ] ( ع ص ) بیهوده گوی و بدزبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بی شرم. ( نصاب از یادداشت مؤلف ) ( مهذب الاسماء ). مرد فاحش بی شرم. ( غیاث اللغات ). ناسزاگوی. ج ، ابذیاء. ( از اقرب الموارد ). هرزه گوی. ( یادداشت مؤلف ).
بذی ٔ. [ ب َ ] ( ع ص ) مرد بد و زشت گفتار و حقیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فحش گو. ج ، ابذیاء. ( از معجم متن اللغة ). بدزبان. دهان دریده. فاحش اللسان. ( یادداشت مؤلف ). || جای بی چراگاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

معنی کلمه بذی در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) بی شرم ، شوخی کن ، ناسزاگو.

معنی کلمه بذی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بی شرم.۲- بد زبان ناسزاگوی .

معنی کلمه بذی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)ذی (۲۴ بار)

معنی کلمه بذی در ویکی واژه

بی شرم، شوخی کن، ناسزاگو.

جملاتی از کاربرد کلمه بذی

سواد سایه چتر تو نور دیده دولت غبار نعل شبذیر تو نیل چهره حورا
زان گرد گنه بذیل عشاق رسد تا رحمت و مغفرت ز خلاق رسد
و قال مجاهد لو انفق انسان ماله کلّه فی الحق ما کان تبذیرا و لو انفق مدا فی باطل‌کان تبذیرا.
در نوشته‌های تاریخی قدیم‌تر نام کلیبر، بذ قید شده است. علی بن حسین مسعودی می‌نویسد، در ناحیهٔ بذین با مریدان جاودان، پسر شهرک، قیام کرد. بعد از یک سری شکست‌ها بابک که از ایرانی‌تباران محل بود در موطن خود محاصره شد … بذین که زادگاه او بود، حالیه در ۳۲۳ هجری، هنوز مملکت بابک نامیده می‌شود. ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ صفحات زیادی را به کلیبر اختصاص داده است. نوشته او چنین آغاز می‌شود، آغاز به پا خواستن بابک به سال ۲۰۱ بوده است. پایتخت او شهر بذ بود و از سپاهیان خلیفه بسیاری را کشته بود.
هر شب بذیل صحبت جانان تن آورم وز دامنش نثار به دامن درآورم
در صف کرّوبیان دیدم پیمبر مخبری روح قدسی را بذیل کبریایش اعتصام
حجاج اعرابئی را حکمرانی داد. وی دست تبذیر در خراج گشود. حجاج غزلش کرد و هنگامی که به محضر وی آمد، گفت: ای دشمن خدا، مال خداوند را خوردی. اعرابی گفت: اگر مال خداوند نخورم، مال چه کس خورم؟ من از شیطان خواستم، چیزی مرا دهد، نپذیرفت.
با توجه به معنای اصطلاحی اسراف، اسراف نسبت به تبذیر معنایی اعم دارد. از جمله تفاوت‌های اسراف و تبذیر، تخصیص واژه تبذیر به مال است و در مقابل اسراف، در مال و اعمال آدمی کاربرد دارد.
جمعی از وعد و عید او متحیر و از زجر و تهدید او متغیر، هر یک بر گناهی آهی می کرد و بر تبذیری تشویری می خورد، آب از دیده ها می دوید و بر سینه ها می چکید.
آور بنظر که چشم نیکی ز خدای می‌داری و هم بذی و هم بد کردار
با کیسن خلی‌ امدن ما بذی بساط تنها بری‌ نگا و تماشایه ‌پندری
روزنامه «آسیا» به دلیل انتشار عکس‌ها و تصاویر خلاف عفت عمومی و استفاده ابزاری از تصاویر و تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر، مشمول بندهای ۲، ۳ و ۱۰ ماده ۶ قانون مطبوعات شناخته شده و به دلیل اصرار بر تخلفات یاد شده به استناد تبصره ۲ ماده ۶ و تبصره ماده ۱۲ آن قانون توقیف شد و مراتب جهت پیگرد قانونی به مرجع قضایی ارسال شد.
۶. منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف‌، سرمایه‌گذاری‌، تولید، توزیع و خدمات‌.
با غبار نعل شبذیر تو می‌ارزد کنون خاک آذربایجان، مشگ ختن را خون بها