( انامة ) انامة. [ اِ م َ ] ( ع مص ) بخواب کردن و خوابانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). ارقاد. ( از اقرب الموارد ). || خوابیده یافتن کسی را. || کشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شکست دادن و شکستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): انامت السنة الناس ؛ اذا هشمتهم. ( منتهی الارب ). لاغر گردانیدن آنان را. ( از اقرب الموارد ). انامه. [ اَ م َ ] ( از ع ، اِ ) انام. مردمان. مردم. ( از فرهنگ فارسی معین ) : نصر است باب میر که فخر انامه بود بخشیدنش همه زر، با سیم و جامه بود.منوچهری. انامه. [ اِ م َ ] ( از ع ، مص ) بخوابانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به انامة شود.
( اسم ) انام مردم مردمان . به خواب کردن و خوابانیدن ارقاد . یا خوابیده یافتن کسی را . لاغر گردانیدن آنان را .
معنی کلمه انامه در ویکی واژه
انام انام، مردم، مردمان.
جملاتی از کاربرد کلمه انامه
شیوانامه زیبانگار که خامه گوهر بار سرکارش بدان روش نگاشته و به فرهنگ دری گهرهای گرانبها در آن انباشته بودند، انجمن آرای رسید و روشنی بخش دیده امید گشت. مژده تندرستی سرکار افسرده روان را رامشی بی کران انگیخت و رخت اندوه های کران از سامان دل و روان باز پرداخت. آفرین بر آن دست و پنجه که درین روش کاخی بلند افکند. و بر این منش شاخی برومند افراخت. نه کمند خرده گیران را بر آن دستی و نه از باد گرفت سرد سرایان این را شکستی. جاویدان زبان سخته سنجان بسته ماند و بازار پخته نگاران شکسته نگاران زهی بی شرمی که این تنگ مایه پست پایه را با همه تنگدستی اندیشه پاسخ گریبان گیر است و زالی خرسوار را در این پهنه که یکه تازان سپر انداخته و اسب اندازان به سر تاخته تلواس دار و گیر، شعر:
دبیرخانهٔ شورای عالی امنیت ملی با انتشار دستوری مطبوعات را از چاپ استعفانامهٔ وی منع کرد و روزنامه آزاد به اتهام چاپ این نامه، توقیف گردید. چندی بعد سید علی خامنهای پاسخی به نامهٔ وی نوشت.
در بیخدایی عملی یا پرگماتیک، همچنین اپاتئیسم (خدانامهمدانی) نامیده شده است، افراد طوری زندگی میکنند که انگار هیچ خدایی وجود ندارد و پدیدههای طبیعی را بدون توسل به الهیات توضیح میدهند. طبق این جهانبینی وجود خدایان رد نمیشود ولی غیرضروری یا بیهوده تلقی میشود؛ خدایان نه دلیلی برای زندگی ارائه میدهند، و نه در زندگی روزمره تأثیری دارند. گونهای از بیخدایی عملی که در جامعه علمی وجود دارند طبیعتگرایی متافیزیکی است - «فرض ضمنی یا اتحاد طبیعتگرایی فلسفی در روش علمی با یا بدون قبول یا پذیرش کامل آن.»
در قسمت نتیجه گیری اردشیرنامه، شاهین تقوا و پرهیزگاری کوروش را میستاید ولی داستان را به قصد تکمیل آن در اثر دیگرش به نام عزرانامه، ناتمام میگذارد. اجزای اردشیرنامه در ۱۹۱۰ در اورشلیم توسط حاخام شعمون بخارایی منتشر شد.
عماد الدین فقیه مشهور است در عهد دولت آل مظفر. از سلاطین زمان تعظیم و تکریم یافته و در سنهٔ ۷۷۳ به روضهٔ رضوان شتافتند. دیوانش به نظر رسیده، مشتمل است بر مثنویات چند که صفانامه و محبت نامه و طریقت نامه و ره نامه و فاتحة الاخلاص و قصاید و غزلیات و رباعیات است. اشعار خوب دارد. از آنهاست:
قربان روان زود آشتی دیر جنگت گردم، باز سه طغرانامه را تاخیر افتاد و تقصیری بر تقصیر افزود، فرد:
این رمان توانست سال ۱۳۹۰ در یازدهمین دورهٔ جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری نامزد نهایی بخش «رمان اول» این جایزه شود.کتاب صوتی این اثر توسط آوانامه منتشر و با صدای میلاد فتوحی خوانده شده است.
نقش شفانامه عیسی ست این یا رقم خامه مانی ست این
چشم دارم که فرستی به جواب غزلم آن رضانامه که از لطف تو مطلوب منست
نصرست باب میر که فخر انامه بود بخشیدنش همه زر، سیم و جامه بود
بر رقم سنج یسار تو زنم بانگ به حشر کش رضانامه خونهای هدر بنمایم
نماینده دادسرای تهران در این دادگاه که به ریاست رضا امیرکلالی اداره میشد، ادعانامه تنظیمی خود را براساس ماده 213مکرر قانون مجازات اسلامی قرائت کرد و از دادگاه برای نیکپو به اتهام چاپ و نشر کتب برخلاف عفت و اخلاق عمومی تقاضای کیفر کرد.
به موری شده پایمال جفا وفانامه ای از سلیمان رسید
مانامه را بطایر همت سپرده ایم باشد بآستانه عرش آشیان رسد
دیوان کلیم شامل دههزار بیت شعر است که در آن پنجهزار بیت غزل، نزدیک به هزار بیت قصیده و بقیه در قالبهای قطعه، ترکیببند و ترجیعبند است. مثنویات او نیز حدود دو هزار بیت است که از میان آنها فتوحات شاهجهان و پادشانامه در "بحر متقارب" مشهورتر است. این کتاب در اصل همان ظفرنامهٔ جهانشاهی است متعلق به قدسی مشهدی، ولی عمر وی کفاف نداد و کلیم آن را تکمیل کرد.
چون انتشارات امیرکبیر بعضی از کتابهای او را بی اجازهٔ او تجدید چاپ کرده بود. یک کتاب هم بدون اجازه چاپ کرده بود که این اعلام جرم کرده بود و گمان میکنم پنج میلیون تومان ادعای خسارت کرده بود. بعد یک روز با وکیلش و بازپرس میروند به دفتر انتشارات امیرکبیر که دفاتر او را تأمین دلیل بکنند برای ادعانامه. کارگرهای انتشارات امیرکبیر میریزند سرش و می زنندش؛ و این هم روی آن سابقهٔ کسالتی که داشت همانجا میافتد و سکته میکند و فوت میکند.[نیازمند منبع]