افکندگی

معنی کلمه افکندگی در لغت نامه دهخدا

افکندگی. [ اَ ک َ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی افکنده. فرسودگی. مذلت. حقارت. فرومایگی و بندگی و کوچکی. سقوط از بالا :
بنده با افکندگی مشّاطه جاه شه است
سیر با آن گندگی هم ناقد مشک ختاست.خاقانی.بلندی نمودن در افکندگی
فراهم شدن در پراکندگی.نظامی.از این سو همه زینت و زندگی
از آن سو همه آز و افکندگی.نظامی.ره رستگاری در افکندگیست
که خورشید جمع از پراکندگیست.نظامی.کاین چه زبونی و چه افکندگی است
کاه و گل این پیشه خربندگی است.نظامی.بوسه چو می مایه افکندگی
لب چو مسیحا نفس زندگی.نظامی.بندگی این باشد و دیگر هوس
بندگی افکندگیست ای هیچکس.عطار ( منطق الطیر ص 141 چ گوهرین ).- سرافکندگی ؛ شرمندگی. شرمساری. ذلت. خواری. مقابل سربلندی.
|| ( اِ ) فضله نجاست و پلیدی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه افکندگی در فرهنگ معین

(اَ کَ دِ ) (حامص . ) مَستی .

معنی کلمه افکندگی در فرهنگ فارسی

انداختنی خواری

معنی کلمه افکندگی در ویکی واژه

مَستی.

جملاتی از کاربرد کلمه افکندگی

رسم اعتراف مفصل نزد اسقف یا کشیش تقریباً از اوایل تاریخ کلیسا آغاز شد. در ابتدا، اعتراف به گناهان علنی بود و موجب شرمساری و سرافکندگی گناهکار می‌گردید، به همین دلیل در قرن چهارم میلادی برای پیشگیری از هتک آبروی افراد و عوارض احتمالی آن، مقرر شد که اعتراف شخصی و در خفا صورت گیرد.
به عجز و سرافکندگی سر نهم به سر از گل سجده افسر نهم
هرچند ادیتور مجله "ویچیتا ایگل بیگل، باد نورمن" اشاره کرد: " 'ان. دابلیو. ای' این را به صورت مسخره و خنده دار نشان نمی‌دهد، آن‌ها بدون قضاوت و با سر افکندگی توصیف می‌کنند.
نگهدار اندازهء بندگی زبان‌آوری و سرافکندگی
بار خدایا به امید نگاهداشت تو و فروگذاشت هوس های خویش و دستیاری یکی گویان و پیغمبران و پیشوایان و روان پروران و گروندگان، اینک از خواست و خوی و رای و روی نهاد بدفرما و سرشت توسن خو گواهی که باز تافته ام، و با صد هزار لابه و پوزش و پشیمانی و پریشانی و آزرم و سرافکندگی بر آن آستان که جز راستان را راه نیست به امید بار شتافته.
به نرگس نگر کز سرافکندگی دهد چشم یارش خط بندگی
چون تو فانی میشوی زین زندگی این زمان تو پیش گیر افکندگی
به ورزش گرای و سرافراز باش که فرجام سستی سرافکندگی است
ترا کار، شاهی، مرا بندگی است درین راه رسمم سرافکندگی است
نموده جهانش به جان بندگی همه سرورانش سرافکندگی
ندادند تن در رهِ بندگی کشیدند سر از سرافکندگی
دل و جان به عجز و سرافکندگی کند وقف بر خدمت و بندگی