اثافی

معنی کلمه اثافی در لغت نامه دهخدا

اثافی. [ اَ/اَفی ی ] ( ع اِ ) ج ِ اُثفیّه و اِثفیّه ، بمعنی پایه دیگدان. سه پایه. || دیگدان. اجاق.
- ثالثةالاثافی ؛ سیم پایه دیگپایه که بر بلندی طبیعی از زمین نهند و آن پاره سنگ پیوسته به تل و پشته است که در پهلوی آن دو سنگ دیگر نهاده و دیگ بر آن نهند.
- || سرفتنه. مبداء فساد که فتنه نمی خیزد جز از او.
- امثال :
رماه اﷲ بثالثةالأثافی ؛ ای بالجبل ، والمراد بداهیة.
|| جماعت مردم. || عدد بسیار. || ( اِخ ) نام چند ستاره است مقابل رأس القدر. ( منتهی الارب ). شلیاق. نام دیگر صورت فلکی قیقاوس. ( مفاتیح خوارزمی ).
اثافی. [ اَ/اَ فی ی ] ( اِخ ) سه پشته در حدود خوارزم ، در جهت مرو و بخارا. ( الجماهر بیرونی ).

معنی کلمه اثافی در فرهنگ معین

(اَ ) [ ع . ] (اِ. ) ج . اثفیّه . ۱ - پایة دیگدان ، اجاق . ۲ - نام چند ستاره است مقابل رأس - القدر، شلیاق . ۳ - سه سنگ زیر دیگ . ۴ - جماعت .

معنی کلمه اثافی در فرهنگ فارسی

نام چند ستاره است مقابل راس القدر شلیاق سلیاق دیگ پایه سه پایه کشف سلحفاه چنگ رومی لورا٠
جمع اثیفه به معنی پایه دیگدان، سه پایه، اجاق، نام چندستاره مقابل راس القدر، شلیقان
( اسم ) جمع : اثفیه پای. دیگدان سه پایه دیگدان اجاق .

معنی کلمه اثافی در ویکی واژه

اثفیّه.
پایة دیگدان، اجا
نام چند ستاره‌است مقابل رأس - القدر، شلیا
سه سنگ زیر دیگ.
جماعت.

جملاتی از کاربرد کلمه اثافی

واین الاثافی و این الطلال واین الخیام واین الظلال
فرمت بثالثة الاثافی مهجتی و سمت برابعه الخیام دمائی
و قربت و مکانت او بر نزدیکان شیر گران آمد؛ در مخاصمت او با یکدیگر مطابقت کردند و روزها در آن تدبیر بودند الی ان رموه بثالثه الاثافی. یکی را پیش کردند تا قدری گوشت که شیر از برای چاشت خویش را بنهاده بود بدزدید و در حجره شگال پنهان کرد. دیگر روز که وقت چاشت شیر فراز آمد بخواست، گفتند: «نمی یابیم، و شگال غایب بود و خصمان و قاصدان حاضر، چون بدیدند که آتش گرسنگی و آتش خشم هر دو به هم پیوست و تنور گرم ایستاد فطیر خویش در‌بستند. و یکی از ایشان گفت: «چاره نیست از آنچه ملک را بیاگاهانیم از هرچه از منافع و مضارا (؟مضار) او بشناسیم، اگرچه بعضی را موافق نیفتد. و به من چنان رسانیدند که شگال آن گوشت سوی وثاق خویش برد.»