معنی کلمه اثافی در لغت نامه دهخدا
- ثالثةالاثافی ؛ سیم پایه دیگپایه که بر بلندی طبیعی از زمین نهند و آن پاره سنگ پیوسته به تل و پشته است که در پهلوی آن دو سنگ دیگر نهاده و دیگ بر آن نهند.
- || سرفتنه. مبداء فساد که فتنه نمی خیزد جز از او.
- امثال :
رماه اﷲ بثالثةالأثافی ؛ ای بالجبل ، والمراد بداهیة.
|| جماعت مردم. || عدد بسیار. || ( اِخ ) نام چند ستاره است مقابل رأس القدر. ( منتهی الارب ). شلیاق. نام دیگر صورت فلکی قیقاوس. ( مفاتیح خوارزمی ).
اثافی. [ اَ/اَ فی ی ] ( اِخ ) سه پشته در حدود خوارزم ، در جهت مرو و بخارا. ( الجماهر بیرونی ).