ابداع

معنی کلمه ابداع در لغت نامه دهخدا

ابداع. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ بِدع.
ابداع. [اِ ] ( ع مص ) چیز نو آوردن. نو آوردن. نو نهادن. نو پدید آوردن. ایجاد. اختراع. خلقت. خلق. آفریدن. آفرینش. نوباوه پیدا کردن. نو بیرون آوردن نه بر مثالی. ابتداع. پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و احداث که مسبوق بمدت است. ( تعریفات جرجانی ). ایجاد چیزی از نه چیز یعنی لاشی ٔ، مقابل خلق که ایجاد چیزیست از چیزی :
چون نشناسی که از نخست بابداع
فعل نخستین ز کاف رفت سوی نون.ناصرخسرو.مکن هرگز بدو فعلی اضافت گر خرد داری
بجز ابداع یک مبدع کلمح العین او ادنی.ناصرخسرو.و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. ( کلیله و دمنه ).
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع.حافظ.گفتم که امر ایزد ابداع مبدع است
گفتا بزرگ اوست خرد عاجز از هجر [ کذا ].؟|| شعر نو گفتن. بطرز نوین شعر سرودن. || کند شدن مَرکب در رفتار. مانده شدن شتردر سواری. درماندن. کلال.

معنی کلمه ابداع در فرهنگ معین

(ا ِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - نوآوردن ، نو پیدا کردن ، ایجاد، اختراع . ۲ - شعر نو گفتن ، به طرز نو شعر سرودن . ۳ - کند شدن مرکب در رفتار، درماندن .

معنی کلمه ابداع در فرهنگ عمید

۱. پدید آوردن چیزی نو، نو آوردن، چیز تازه آوردن.
۲. کار تازه ای کردن.
۳. خلقت، آفریدن.
۴. (ادبی ) در بدیع، آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد، و ردالصدرعلی العجز ) در یک بیت شعر یا عبارت، مانندِ این شعر: جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان / زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر (امیرمعزی: ۶۸۷ ) که در آن تضاد «گشاده، بسته»، ایهام «شیر»، جناس«شیر و تیر»، و مراعات النظیر «دهان، کمر» به کار رفته است، سلامةالاختراع.

معنی کلمه ابداع در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آوردن بر آوردن نو چیزی آوردن نو آوردن نو نهادن نو پدید آوردن ایجاد اختراع نو باوه پیدا کردن ایجاد چیزی از نه چیز یعنی لاشئ مقابل خلق که ایجاد چیزی است از چیزی . ۲ - شعر نو گفتن بطرز نوین شعر سرودن . ۳ - کند شدن مرکب در رفتار مانده شدن شتر در سواری در ماندن کلال . ۴ - هر موجودی که مسبوق بماده و حرکت نباشد وجودش بر سبیل ابداع میباشد و آن خروج از جوف عدم صریح بمتن وجود و ثبات در عالم دهر است و بعبارت دیگر عبارت از ایجاد شئ غیر مسبوق بماده و مدت است . یا ابداع نخستین . ۱ - خلقت اول ایجاد اول . ۲ - مبدع اول نخستین مخلوق حق تعالی .

معنی کلمه ابداع در دانشنامه آزاد فارسی

اِبداع
(در لغت به معنی نوآوری) دربرابر اعاده. در اصطلاح فلسفه و کلام، به دو معنی است: ۱. در فلسفه، ایجاد غیرمسبوق به ماده و مدّت (زمان). از هستی های غیرمادی فرا زمان (ازلی) به مبدَعات تعبیر می شود. مبدَعات یا عقول مجرّد، به صورتِ اِبداع، از علةالعلل پدید می آیند و علت بر آن ها تقدم ذاتی دارد؛ ۲. در کلام، عبارت است از نخست بار آفریدن چیزها. بدین معنا که خداوند بدون استفاده از هرگونه نمونه و الگو و بدون بهره گیری از ابزار، اشیا را نخست بار آفریده است و به همین سبب نوآفریننده یا نخست بار آفرینندۀ آسمان ها و زمین و به تعبیر قرآن «بدیعُ السّموات و الارض» (بقره، ۱۱۷) به شمار می آید. نیز← ابداء؛ بدیع_(کلام)

معنی کلمه ابداع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابداع (ابهام زدایی). ابداع ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ابداع (صفت فعل خدا)، یکی از صفات فعل الهی به معنای آفرینش آغازین یا مطلق، یا چیزی را بدون نمونه و الگوی پیشین پدید آوردن• ابداع (علوم قرآنی)، کلامی از قرآن با اسلوب های فراوان بدیعی• ابداع (فلسفه)، اصطلاحی در فلسفه
...
[ویکی فقه] ابداع (ادبیات فارسی). یکی از اصطلاحات ادبی ابداع بوده که در لغت به معنی «نوآوردن، طرز نو نهادن، ایجاد و آفرینش» می باشد. ادبا برای این اصطلاح برداشت های متفاوتی ارائه کرده اند، که در این مقاله به آن می پردازیم.
در لغت به معنی «نوآوردن، طرز نو نهادن، ایجاد و آفرینش» و در اصطلاح علم بدیع، آفریدن معنی و مضمون تازه و انتظامِ آن در رشتۀ الفاظی نیکو، چنان که از تکلّف به دور ماند، به شرط آن که دیگری مانند آن معنی و مضمون را در سخن خود نیاورده باشد. مانند:وادی پیموده را از سرگرفتن مشکل است •••• چون زلیخا عشق می ترسم جوان سازد مرا (صائب)مطابق این تعریف، ابداع از صناعات معنوی بدیع است.
تعریف ابداع از منظر ادیبان
۱) رشید وطواط مؤلّف «حدائق السّحر فی دقائق الشّعر» ابداع را از جملۀ صنایع بدیعی نمی داند و می گوید: سخن عقلا و فضلا در نظم و نثر چنین می یابد و هر چه بر این گونه نباشد، سخنِ عوام بوَد.۲) برخی دیگر ابداع را آوردن چندین صنعت بدیعی در یک عبارت می دانند. طبق این تعریف، ابداع هم صنایع لفظی و هم صنایع معنوی را در برمی گیرد، مانند:ندانم از سر و پایت کدام خوب تر است •••• چه جای فرق که زیبا زفرق تا قدمی (سعدی)که صنعت های تجاهل عارف، تضاد، مراعات نظیر، و جناس تامّ در این بیت جمع شده است.در ادبیات عرب بهترین مثال ابداع آیۀ زیر است:«وَقِیلَ یا اَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَ یا سَمَاء اَقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاء وَ قُضِی الاَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِی وَ قِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (هود/۲۳)«و گفته شد: ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت و (در این هنگام، ) گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»از این آیه شریفه بعضی ادیبان، بیست وسه صنعت و بعضی همۀ صنایع بدیعی را از آن استخراج کرده اند.۳) برخی در تعریف ابداع طریقِ سومی در پیش گرفته، و آورده اند که ابداع آن است که مادِح به گونه ای از ممدوح یاد کند که اسمِ ممدوح از آنجا حاصل شود، مانند این شعر عنصری در مدح سلطان محمود:تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب •••• جهود و گبر و ترسا و مسلمانهمی گویند در تسبیح و تهلیل •••• الهی عاقبت محمود گردانامّا آن چه ایشان آورده اند ظاهراً صنعتی مستقلّ نیست، بلکه آن را می توان جزو صنعت ایهام به شمار آورد.این صنعت بدیعی (ابداع) را اِختراع، حُسنِ اختراع، و سلامةُ الاختراع نیز خوانده اند، و سخنی را که به آن آراسته شده باشد بدیع و مُخْتَرع می گویند.
سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۸۱.
۱. ↑ سعادت، اسماعیل، دانش نامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۸۱.
منبع
...
[ویکی فقه] ابداع (ادبیات). ابداع (ادبیات)، کلامی از قرآن با اسلوب های فراوان بدیعی را می گویند.
"ابداع" یکی از اسلوب های بلاغی و بدیعی قرآن و عبارت است از کلامی که متضمن اسلوب های بدیع فراوان باشد.
مثال
مانند: (وقیل یا ارض ابلعی ماءک ویا سماء اقلعی وغیض الماء وقضی الامر واستوت علی الجودی وقیل بعدا للقوم الظالمین)؛ "و گفته شد ای زمین آب خود را فرو بر و ای آسمان (از باران ) خودداری کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و ( کشتی ) بر جودی قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمکار". ابن ابی الاصبع می گوید: در این آیه، بیست نوع اسلوب بدیعی به کار رفته که هفده مورد آن لفظی و عبارتند از:۱. مناسبت کامل در "ابلعی" و "اقلعی" و استعاره در این دو؛ ۲. طباق بین ارض و سماء ؛ ۳. مجاز در "یا سماء" که در اصل "یا مطرالسماء" بود؛ ۴. اشاره در "و غیض الماء"؛ ۵. ارداف در "و استوت"؛ ۶. تمثیل در "وقضی الامر"؛ ۷. تعلیل ؛ ۸. صحت تقسیم؛ ۹. احتراس در دعا ؛ ۱۰. حسن نسق ؛ ۱۱. ائتلاف لفظ با معنا ؛ ۱۲. ایجاز ؛ ۱۳. تسهیم ؛ ۱۴. تهذیب ؛ ۱۵. تمکین ؛ ۱۶. انسجام ؛ ۱۷. حسن بیان . سیوطی ، " اعتراض " را هم اضافه می کند. توضیح هر یک از این اسلوب های بدیعی در جای خود آمده است.
[ویکی فقه] ابداع (صفت فعل خدا). ابداع، یکی از صفات فعل الهی است که به معنای آفرینش آغازین یا مطلق ، یا چیزی را بدون نمونه و الگوی پیشین پدید آوردن می باشد.
ابداع مصدر باب افعال از مادّه بَدَعَ، در لغت به چیزی گفته می شود که تازه و اوّل بوده،
الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، الجوهری، ج۳، ص۱۱۸۳، اسماعیل بن حماد (م/۳۹۳هـ).
در اصطلاح به معنای احداث و ایجاد چیزی است که مسبوق به مادّه و زمان نباشد.
کتاب التعریفات، الجرجانی، ج۱، ص۳، السید الشریف علی بن محمد (م/۸۱۲).
وقتی در مورد خداوند استعمال می شود به معنای ایجاد چیزی بدون نیاز به آلت، ماده، زمان و مکان است، و این تنها به خداوند اختصاص دارد.
المفردات فی غریب القرآن، الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۳۸، ابوالقاسم الحسین بن محمد (م/۵۰۲هـ).
...
[ویکی فقه] ابداع (علوم قرآنی). ابداع (ادبیات)، کلامی از قرآن با اسلوب های فراوان بدیعی را می گویند.
"ابداع" یکی از اسلوب های بلاغی و بدیعی قرآن و عبارت است از کلامی که متضمن اسلوب های بدیع فراوان باشد.
مثال
مانند: (وقیل یا ارض ابلعی ماءک ویا سماء اقلعی وغیض الماء وقضی الامر واستوت علی الجودی وقیل بعدا للقوم الظالمین)؛ "و گفته شد ای زمین آب خود را فرو بر و ای آسمان (از باران ) خودداری کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و ( کشتی ) بر جودی قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمکار".
هود/سوره۱۱، آیه۴۴.
۱. ↑ هود/سوره۱۱، آیه۴۴.
...
[ویکی فقه] ابداع (فلسفه). در سلسه مباحث "فعل"در فلسفه اقسامی برای فعل شمرده می شود که هر یک از این افعال باعث پیدایش گروهی از موجودات عالم امکان گردیده است.
بنابر این ما تقسیم اولی خود از فعل را بیان می کنیم و ملاک این تقسیم را بنابر ماده و صورت می گذاریم، به این ترتیب که فعل با در نظر گرفتن وجود و عدم ماده و همچنین صورت و زمان ، حالات گوناگونی را می پذیرد. حالات افعال بر این اساس دارای چهار گونه می شوند که سه حالت آنها در خارج محقق اند ولی یکی از این حالات در خارج تحققی ندارد. بر همین اساس این تقسیم این گونه می شود. ۱. افعالی که در انجام آنها به هیچ کدام از ماده و زمان احتیاجی وجود ندارد. به این معنا که این افعال، افعالی هستند که بر ماده و زمان تقدم دارند و به دلیل همین تقدم افعال بر زمان است که نه به ماده و نه به زمان احتیاج دارند. به تعبیری دیگر موجوداتی که با این نوع از فعل ایجاد می شوند فوق هیولی و زمان هستند. ۲. افعالی که در تحقق آنها هم به ماده و هم به زمان نیاز هست. یعنی ماده و زمان بر این گونه افعال پیشی دارند. ۳. افعالی که در انجام آنها احتیاج به ماده وجود دارد لیکن احتیاج به مدت و یا زمان وجود ندارد. ۴. افعالی که در آنها احتیاج به مدت یا زمان هست اما احتیاجی به ماده نیست. البته این چنین فرضی، صرف فرض است و فعلی که دارای چنین خصوصیاتی باشد در خارج محقق نمی شود.
تعریف ابداع
بنابر تحقق هریک از این افعال، موجودات خاصی نیز ایجاد می شوند. پس به حسب تفاوتی که در افعال وجود دارد، در ذات موجوداتی که بوسیله این افعال ایجاد می شوند نیز تفاوتهای اساسی وجود دارد. اما نکته ای که در این مباحث مورد نظر ما می باشد توجه به این مطلب است که کدام یک از این نوع افعال را ابداع می نامند. به فعلی که در تحقق آن نه به ماده و نه به زمان احتیاج باشد، فعل ابداعی می گویند. بر همین اساس ایجاد کردن موجودی به فعل ابداعی را "ابداع"می گویند. و موجودی را که به وسیله ابداع ایجاد شده باشد را "مبدع"می نامند. و فاعلی که فعل ابداع از او صادر شده را "مبدع" می نامیم. بنابر این ما سه موضوع در اینجا داریم: الف. یک فعل داریم که "فعل ابداع" است. ب. موجود معلولی داریم که "مبدع" است. ج. فاعلی که این فعل ابداع را انجام می دهد "مبدع" نامیده می شود. پس مبدع موجودی است که در خلق آن نه به ماده و نه به زمان احتیاج باشد. بنابر این، مبدعات نه مرکب از ماده و صورت هستند و نه دارای زمان می باشند.
دروس شرح منظومه، انصاری شیرازی، یحیی، ج۳، ص۳۰۶_ ۳۰۷، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
حکمایی چون ابو علی قائل اند که ماده مبدع است (البته ماده اولی که فقط در فلسفه از آن بحث می شود، و امر ضعیف الوجود و مبهم الوجودی است و در نهایت ضعف وجود است. بطوریکه این ماده مورد بحث، نمی تواند موجود باشد مگر به طفیل صورت). حکماء موجودات را تقسیم می کنند به مبدع و کائن و صورتها را حادث می دانند ولی ماده را مبدع می دانند. مانند عقول مجرده که وجودشان ابداعی است نه تکوینی.
حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۲۰۳ ۲۰۴، تهران، انتشارت حکمت، ۱۳۶۶
...

معنی کلمه ابداع در ویکی واژه

innovazione
نوآوردن، نو پیدا کردن، ایجاد، اخترا
شعر نو گفتن، به طرز نو شعر سرودن.
کند شدن مرکب در رفتار، درماندن.

جملاتی از کاربرد کلمه ابداع

محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۷ یک گروه موسیقی بنیان‌گذاری کرد و آن را به افتخار جلیل شهناز (نوازندهٔ نامی تار)، گروه شهناز نامید. از جمله اعضای این گروه می‌توان به مژگان شجریان (دختر او) و مجید درخشانی (نوازنده تار و سه‌تار) اشاره کرد. از آن زمان به بعد، محمدرضا شجریان با این گروه فعالیت داشته است. یکی از ویژگی‌های مهم این گروه موسیقی، استفاده از سازهای ابداعی محمدرضا شجریان است که برخی از آن‌ها ویژگی‌هایی دارند که آن‌ها را مناسب جایگزین با سازهای غربی همچون ویولون می‌کند.
استخوان‌بندی شطرنج جهان کی شده بود صبح ابداع که من مهر تو می‌ورزیدم
ابداعات علمی و فرهنگی عالمانِ اندلسی بر رشد فرهنگی و صنعتی ملل مغرب‌زمین تأثیر غیرقابل انکاری داشته‌است؛ چنان‌که نهضت ترجمه علمی اروپا از اندلس آغاز شد. هرچند با سیطره اسپانیایی‌ها بر اندلس و برقراری دادگاه‌های تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک اسپانیای آن دوران در شهر غرناطه یا همان گرانادا، رونق علوم و فنون اسلامی در اندلس از میان رفت.
قال بعضهم اسم الملک یجمع المالک و الملک و الملیک و علی الجملة خدای عز و جل خود را در قرآن ملک گفت و مالک گفت و ملیک گفت و مالک الملک گفت: فالملک هو الّذی یستغنی فی ذاته و صفاته عن کل موجود و یحتاج الیه کلّ موجود. ملک اوست که بذات و صفات از همه موجودات مستغنی است و بی نیاز، و همه موجودات را بوی حاجت است و نیاز. و ملیک مبالغت مالک است چنانک علیم مبالغت عالم است و مالک اوست که قادر است بر ابداع و اختراع، یعنی که از آغاز آفریند بی مثال و کارها نو سازد بی ساز و بی یار.
این الگوریتم چندین بار به صورت جداگانه توسط افراد مختلف ابداع شده‌است. برای نمونه پیش از اینکه نام آن بیشنه کردن-امید ریاضی باشد، به نام الگوریتم باوم-ولچ شناخته می‌شد. نمونه امروزی آن را عموماً مربوط به مقاله ای در سال ۱۹۷۷ توسط دمپستر، لرد و روبین می‌دانند.
پس گوییم که نام آن جوهر که اندر نطفه های حیوان است و اندر تخم ها و بیخ های نبات است، نفس است و آن جوهری ابداعی است و آنچه او ابداعی باشد او جزو چیزی نباشد قوت او متناهی نباشد. نبینی که اندر تخم ها و نطفه ها به حد قوت اشخاص بی نهایت است و اگر کسی گوید که از یک دانه گندم چندان گندم حاصل آید که جوف فلک الاعظم از آن پر شود و مر هر یکی را از آن دانه ها همان فعل و قوت باشد که مر آن دانه نخستین را بود که این دانه ها از او حاصل شده است، راست باشد ؟ و اگر نفس اعتدال طبایع بودی- و اعتدال نه گرم باشد و نه سرد و نه تر باشد و نه خشک و نه گران باشد و نه سبک- پس اندر آن اعتدال نیست، از بهر آنکه حال او به خلاف این است و همه طبایع اندر (او) ظاهر است جدا جدا.
آنکه آخرتر ز انواع تو با توقیع باد و آنکه سابق‌تر به ابداع تو با منشور باد
ابداع خط ریحان و محَقَّق را به او منسوب می‌کنند. او در خطوطی که پیشتر توسط ابن مقله به‌وجود آمده بود به‌ویژه نسخ و توقیع اصلاحاتی انجام داد و بسیاری از آثار او را برای شاگردانش جمع‌آوری و حفاظت کرد. خط نسخ به‌دست او چنان منزه شد که خطی که ناسخ همه خطوط برای کتابت قرآن گردید. این خط که در زمان ابن‌مقله و توسط وی قاعده‌مند شده بود و ابن‌مقله آن را خط «بدیع» می‌نامید از این پس مقبولیت یافت.
ابداع وزن رمل (از اوزان عروضی) را به ابن محرز نسبت می‌دهند.
ساقی ابداع چون مهر از لب مینا گرفت چشم بیدار تو بودش ساغر گوهرنگار
بستند ره آمد و شد را به رخ خلق وابداع نمودند ز نو قاعده‌ای شوم
بسا قانون که تو ابداع کردی که آن را در طبیعت نیست مبدا
کشتی‌های تیزرو که اولین بار توسط مسلمانان برای تردد در مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند ابداع شدند و قراول نامیده می‌شدند که بعدها توسط دریانوردان پرتقالی و سایرین مورد تقلید قرار گرفته، کاراول نامیده شدند. آن‌ها دارای دو یا حداکثر سه دکل با بادبان‌های مثلثی بودند.
معنی خلق بحقیقت آفریدن است از نیست هست کردن و از نبود بود آوردن و از آغاز نو ساختن، و حقیقت این فعل جز کردگار قدیم و خداوند حکیم را نیست که کمال قدرت و حکمت و جلال عزّت جز وی را نیست. و در قرآن خلق بچند معنی بیاید: خلق است بمعنی تصویر کقوله: وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ ای تصویر، و خلق است بمعنی دروغ کقوله: وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً و خلق است بمعنی دین کقوله: لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ای لدینه، و خلق است بمعنی ابداع و اختراع کقوله: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ و کقوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا قال القتیبیّ: الْأَیْدِی هاهنا القدرة و القوّة و قوله: عَمِلَتْ أَیْدِینا حکایت عن الفعل و ان لم یباشر الفعل بالید، هذا کقوله: جری بناء هذه القنطرة و هذا القصر علی یدی فلان.
چو ابداع عقول آمد به انجام به ایجاد نفوس افزودی انعام
چاک بری جزو نخستین هنرمندانی بود که در زمان افتتاح تالار مشاهیر راک اند رول در سال ۱۹۸۶ به عضویت آن درآمد. وبگاه تالار مشاهیر راک اند رول در توصیف تأثیر او بر این گونه موسیقی نوشته: «در حالی که به‌طور مشخص نمی‌توان گفت چه کسی نخستین بار راک اند رول را ابداع کرد، چاک بری به عنوان هنرمندی که تمام ملزومات این ژانر را در کنار هم قرار داد، نخستین فردی است که پیش از بقیه، نام‌اش به ذهن می‌رسد». تالار مشاهیر راک اند رول سه ترانه ‎ «جانی بی. گود»، «مِیبیلِن»‎ و «راک اند رول موزیک» چاک بری را در زمره ۵۰۰ ترانه‌ای که باعث شکل‌گیری راک اند رول شدند، معرفی کرده‌است.
1- پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت که نشر نیلوفر در سال 1371 آنرا منتشر کرده است.
اصطلاح اخلاقیات رایانه‌ای نخستین بار توسط والتر مانر، استاد دانشگاه ایالتی بولینگ گرین، ابداع شد. مانر متوجه نگرانی‌های اخلاقی شد که در دوره اخلاق پزشکی وی در دانشگاه دومینیون اولد مطرح شد، وقتی که استفاده از فناوری و رایانه را شامل شد، پیچیده‌تر و دشوارتر شدند. مبانی مفهومی اخلاق کامپیوتری توسط اخلاق اطلاعات، شاخه‌ای از اخلاق فلسفی، که در میان دیگران توسط لوسیانو فلوریدی ترویج می‌شود، بررسی می‌شود.
دوران طلایی اسلام، اصطلاحاً به حدود ۵ قرن از زمان تأسیس دار الحکمه بغداد در حدود ۷۶۰ میلادی تا سقوط بغداد در ۱۲۵۸ میلادی و تخریب دارالحکمه توسط مغولان گفته می‌شود. در این مدت دارالحکمه مرکز ملاقات دانشمندان سراسر جهان و تبادل علمی بود و مخصوصاً از طریق نهضت ترجمه بیشتر متون علمی ادبی دنیا به زبان عربی ترجمه شدند، مسلمین ابداعات سراسر دنیا را استفاده کرده، آن‌ها را ارتقا داده و اختراعات زیادی داشتند.
ز سبزه هر رقم تازه بر حواشی جوی عبارت است ز ابداع مبدع اشیا