استجلاب

معنی کلمه استجلاب در لغت نامه دهخدا

استجلاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کشیده شدن چیزی از جائی خواستن. ( منتهی الارب ). اجتلاب. ( زوزنی ). || بسوی خود کشیدن. || حاصل کردن. ( غیاث ).

معنی کلمه استجلاب در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . )کشاندن ، جلب کردن .

معنی کلمه استجلاب در فرهنگ عمید

جلب کردن، به سوی خود کشیدن.

معنی کلمه استجلاب در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - طلب کشیده شدن چیزی کردن . ۲ - جلب کردن کشاندن بسوی خود کشیدن .

معنی کلمه استجلاب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جلب کردن را استجلاب گویند. از آن به مناسبت در باب های صلات و زکات سخن به میان آمده است.
بازگو کردن نمازی که به قصد قربت خوانده شده به دیگران، برای جلب توجّه آنان، موجب بطلان نماز نمی گردد.
خم شدن در مقابل کسی
رکوع و خم شدن در مقابل کسی به قصد بزرگ داشت و جلب محبّت او جایز است، امّا این عمل به قصد عبادت، مخصوص خداوند و برای غیر او حرام است.
جدا کردن کودکان و مادران در نماز باران
جدا کردن کودکان از مادرشان هنگام رفتن برای نماز باران به جهت جلب خشوع و گریۀ آنان مستحب است.
دادن مال و هدایا برای جلب کردن
...

معنی کلمه استجلاب در ویکی واژه

کشاندن، جلب کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه استجلاب

ایها السادة مالی به عهد و لا عادة اسباب لذاتتان مهیا باد و کئوس را حاتتان مهنا، که تنزل بطریق تطفل عادت کریمان نیست و استجلاب فوائد باجتماع موائد جز سیرت لئیمان نه، الکریم یستضی ء بزیته و یلتقط کسرة بیته شعر:
و عاقل اگر در حال خلق نظر کند داند که از ایشان به مصیبتی غریب و محنتی بدیع ممتاز نگردد، و اگر مرض حزن را که جاری مجرای دیگر اصناف رداءت است تمکن دهد عاقبت به سلوت گراید و ازان شفا یابد. پس به هیچ وجه مرضی وضعی به نزدیک او مرضی نشود و به رداءتی کسبی راضی نگردد. و باید که داند که حال و مثل کسی که به بقای منافع و فواید دنیاوی طمع کند حال و مثل کسی باشد که در ضیافتی حاضر شود که شمامه ای در میان حاضران از دست بدست می گردانند، و هر یکی لحظه ای از نسیم و رایحه آن تمتع می گیرد، و چون نوبت به او رسد طمع ملکیت دران کند و پندارد که او را از میان قوم به تملک آن تخصیص داده اند و آن شمامه به طریق هبت با تصرف او گذاشته تا چون ازو بازگیرند خجلت و دهشت با تأسف و حسرت اکتساب کند. همچنین اصناف مقتنیات ودایع خدای، تعالی، است که خلق را دران اشتراک داده است و او را، عزوجل، ولایت استرجاع آن هرگاه که خواهد و به دست هر که خواهد، و ملامت و مذمت و عار و فضیحت بر کسی که ودیعت به اختیار باز گذارد، و امل و طمع ازان منقطع دارد، متوجه نشود، بلکه اگر بدان طمع کند، و چون ازو بازگیرند دلتنگی نماید با استجلاب عار و ملامت کفران نعمت را ارتکاب نموده باشد، چه کمترین مراتب شکرگزاری آن بود که عاریت به خوشدلی با معیر دهند و در اجابت مسارعت نمایند، خاصه آنجا که معیر افضل آنچه داده بود بگذارد و اخس باز خواهد؛ و مراد به این افضل عقل و نفس است و فضایلی که دست متعرضان بدان نرسد و متغلبان را دران طمع شرکت نیفتد، چه این کمالات به وجهی که استرجاع و استرداد را بدان راه نبود به ما ارزانی داشته اند، و اخس و ارذل که از ما باز طلبند هم غرض رعایت جانب ما و محافظت عدالت در میان ابنای جنس است، و اگر به سبب فوات هر مفقودی حزنی به خود راه دهیم باید که همیشه محزون باشیم.
وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا اشارتست که بنده همیشه در تحت امر حق ما نتواند بود، پیوسته بار وجود ما نتواند کشید. ساعتی در اداء حق ربوبیت، ساعتی در استجلاب حظ عبودیت. وقتی چنین، وقتی چنان، تابنده بیاساید و زندگی کند میان این و آن، از اینجا گفت مصطفی (ص): «حبب الی من دنیاکم ثلاث: الطیب و النساء و قرة عینی فی الصلاة».