بالان
معنی کلمه بالان در لغت نامه دهخدا

بالان

معنی کلمه بالان در لغت نامه دهخدا

بالان. ( نف ) نموکننده.( انجمن آرای ناصری ). بالنده. ( آنندراج ). که در حال بالیدن بود. ( از فرهنگ رشیدی ). نامی. نامیه. ( یادداشت مؤلف ). بالاشونده. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). بلندشونده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). مترعرع :
سرو بالان شمایم سر بالین مرا
تازه دارید به نم کابر سمائید همه.خاقانی.سرو بالان که ز بالین سرش آمد بستوه
دایگان را تن نالانش ببر بازدهید.خاقانی.صورت رحمی بود بالان شود
صورت زخمی بود نالان شود.مولوی. || فخرکننده. ( فرهنگ نظام ). نازنده : فلان به علم خود بالان است. بالنده و نازان است. ( از فرهنگ نظام ).
- بالان کنان ؛ فخرکنان :
آن کیست کاندر آید بالان کنان از آن در
رویی چو بوستانی از آب آسمان تر.فرخی. || جنبان. ( حاشیه فرهنگ رشیدی ). متحرک. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) :
باز تا صنعتی دراندازد
ریش بالان بسوی ره تازد.سنایی ( از رشیدی ).کرده ز برای خربطی چند
از باد بروت و ریش بالان.خاقانی.|| حرکت دهنده. ( فرهنگ نظام ). || به معنی بجنبان امر از مصدر بالاندن. ( فرهنگ نظام ).
بالان. ( اِ ) تله جانوران. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ لغات شاهنامه ) ( انجمن آرای ناصری ). تله ای که بدان جانوران گیرند.( ناظم الاطباء ). صاحب انجمن آرا گوید: از اینجاست کسی که مجرب در امور باشد و به مصائب گرفتار شود او راگرگ بالان دیده گویند و این مشهور است و بقول رشیدی باران غلط است ، ولی از بیت نظامی باران فهمیده میشود چه گرگان در ایام زمستان و روز باران بجهت طعمه بیرون آیند و بر سر راهها و دیها کمین کنند و اگر چیزی بچنگ ایشان نیفتد ناچار یکی از هم جنسهای خود را به اجتماع ریخته بدرند و بخورند. نظامی گفته :
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بجای حریر.
و دیگری گفته است :
دوش میرفتم بکوی یار بارانم گرفت
در میان عاشقان من گرگ باران دیده ام.
( انجمن آرای ناصری ص 72 ) ( آنندراج ). و وجه تسمیه را اینطور ذکر کنند که گرگ تا وقتی باران ندیده است از آن بسیار می ترسد و حتی الامکان احتیاط میکند تا اینکه بر سبیل اتفاق مجبور به خوردن باران شود بعد از آن دیگر نمی ترسد، از این جهت مثل مذکور برای کسی استعمال می شود که مجرب و زیرک شده باشد. ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه بالان در فرهنگ معین

( اِ. ) دهلیز خانه .

معنی کلمه بالان در فرهنگ عمید

۱. دهلیزخانه، دالان: یکی را سد یٲجوج است باره / یکی را روضهٴ خلد است بالان (عنصری: ۲۶۹ ).
۲. دام، تله.
نموکننده، در حال نمو.

معنی کلمه بالان در فرهنگ فارسی

دالان، دهلیزخانه به معنی دام و تله، بالیدن
( صفت ) ۱ - بالنده ۲ - در حال بالیدن در حال نمو کردن .
تله جانوران است

معنی کلمه بالان در فرهنگ اسم ها

اسم: بالان (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: bālān) (فارسی: بالان) (انگلیسی: balan)
معنی: بالنده، رشد کننده، نمو کننده

معنی کلمه بالان در دانشنامه عمومی

بالان (آبش احمد). بالان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سیدان بخش آبش احمد شهرستان کلیبر واقع شده است.
بالان (کلیبر). ۳۸°۵۲′۳۲″ شمالی ۴۶°۴۸′۲۶″ شرقی / ۳۸٫۸۷۵۵۶°شمالی ۴۶٫۸۰۷۲۲°شرقی / 38. 87556; 46. 80722
بالان ( Balan ) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان میشه پاره شهرستان کلیبر واقع شده است. روستا در مجاورت مراتع آقداش، که ییلاق عشایر محمد خانلو ارسباران است، قرار گرفته است. بر اساس سر شماری ۱۳۸۵، جمعیت روستا ۹۰ نفر در ۱۱ خانوار بود . روستای بالان دارای یک عدد لندرور باری و دو عدد تراکتور می باشد که از آن ها برای جمع اوری علوفه استفاده می شود.
معروفیت روستای بالان در چند چیز است:
• قالی کناره ای دستباف با نقش منحصر بفرد در روستای بالان تکامل یافته است. در این نقشه یک طرح، که در عکس ضمیمه نشان داده شده، سه بار تکرار می شود. متأسفانه بعد از سقوط تدریجی قیمت فرش در سی سال گذشته فرش بافی به قهقرا رفت. در این میان تولید قالی کناره، بعلت ابعاد ناسازگارش با معماری جدید اتاق های نشیمن، عملاً متوقف شد. در نتیجه نسل جدیدی از زنان فرشباف تربیت نشدند.
• محصول ترب که در این روزها یعنی سال1397 خیلی به کشت این محصول اهمیت نمی دهند.
• شکسته بند اسطوره ای، مرحوم صفر خان، که گفته میشد مهارت خود را در طی یک رؤیا کسب کرده است. بعد از فوت صفر خان، آقای کربلایی ابراهیم کار شکسته بندی را انجام می دهد.
• نزدیکی به ییلاق معروف آقداش، که پتانسیل گردشگری منحصر بفردی را برای روستا فراهم کرده است.
لازم به ذکراست در پی اختلاف و درگیری میان اسدالله خان محمد خانلو و مصطفی خان احمدی در سال 1337 شمسی اسداله خان روستاهای بالان و بهروز را شاهرگ حیاتی عشایر خواند و گفت، "اگر قرار باشد دو روستای را تسلیم مصطفی خان احمدی کنم بهتر آن است روستای حیدرکانلو ( مقر رئیس محمد خانلو ها ) را به او تقدیم نماییم".
• درختان پاییزه که سه عدد می باشند و عمرشان به بالای150سال برمیگردد ک یکی از آن ها میوه گلابی وحشی میدهد ولی متأسفانه یک عدد از این درختان نیمه خشک و دیگری نیمه سوخته می باشند.
*روستای بالان در کنار روستای آینالی ( آینالو ) قرار دارد که از قطب های گردشگری و تاریخی منطقه می باشد که قنطور قدیمی و معروف در آن قرار دارد.
*باتوجه به موقعیت جغرافیایی بالان که در بالاترین سطح منطقه و در وسط جنگل بکر قرار دارد لازم به ذکر است که در سال 1390 راه های این روستا توسط خود روستائیان که خدمات ارزنده و ماندگاری از خود بر جا گذاشتند که اهالی روستای بالان و بهروز و روستاهای اطراف و حتی گردشگران با خودرو سواری به راحتی می توانند در جنگل تردد کرده و از چشمه ها و منابع بسیار غنی و جنگل بکر و زیبا به راحتی استفاده کنند. امیدواریم در آینده های نزدیک لوله های گاز هم به این روستا راه پیدا کند.

معنی کلمه بالان در ویکی واژه

دهلیز خانه.
دام،تله
گرگ بالان دیده

جملاتی از کاربرد کلمه بالان

فریحا دختری در یک خانواده فقیر زندگی می‌کند که پدرش سرایدار آپارتمانی در یک محله بالانشین در شهر استانبول است. ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که فریحا در دانشگاه قبول می‌شود و با ثروتمندترین و مشهورترین پسر دانشگاه امیر آشنا می‌شود. فریحا شروع به دروغ گفتن می‌کند و عاشق امیر می‌شود و وقتی که دروغ‌های فریحا
یک سؤال متافلسفی که بسیاری از دانشمندان کانتی دربارهٔ آن بحث کرده‌اند این است که انعکاس استعلایی چیست و خود تأمل استعلایی چقدر ممکن است. والنتین بالانوفسکی نشان می‌دهد که این یک ابزار ویژه ذاتی آگاهی ما است، چیزی که توسط آن افراد می‌توانند خود را از سایر اشیا و واقعیت متمایز کنند. استیون پالمکوئست استدلال می‌کند که راه حل کانت برای این مشکل توسل به ایمان است.
فیکریندن گئجه‌لر یاتا بیلمیرم بالابو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم بالانئینییم کی سنه چاتا بیلمیرمآیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیقهر بیر درددن اولار یامان آیریلیق
به التهاب سر آلت، بالانیت گفته می‌شود که عارضه‌ای مشابه بالانوپوستیت یعنی التهاب سر آلت و پوست ختنه‌گاه است. قرمزی یا ورم، خارش، حساسیت پوستی، درد و ترشحات بدبو از نشانه‌های بالانیت به‌شمار می‌رود.
بقالینیوس اندرون خان من یکی تود بد پیش بالان من
کف از بالانشینی جا ندارد بحر را در دل چه دیدند این تهی مغزان، ندانم از تفوق‌ها؟
در سال ۲۰۰۶، بالان با همکاری وی. او در همان سال در بازی‌های آسیای جنوبی ۲۰۰۶ شرکت نمود و ۲ مدال نقره در مسابقه‌های دوبل بانوان و درهم به دست آورد. آپارنا در مسابقه‌های آسیای جنوبی ۲۰۱۰ طلای دونفره بانوان را با شروتی کورین و نقره دونفره درهم را با ساناو توماس کسب کرد.
   الزیادات الکتاب صلاح لحن العامه بالاندلس
آبانانوته نام یک جنس از پروانه ها می باشد که در شمال-جنوب آمریکای جنوبی یافت می شوند.این جنس از زیر خانواده کشیده بالان بالا خانواده فرچه پایان می باشد.
اصغر پیران هم‌اکنون خواننده گروه اتاق به سرپرستی بامداد افشار است و تاکنون در آلبوم های شهر-بازی و بالانس این گروه به عنوان خواننده ی اصلی و در آلبوم به دشت نفتون به عنوان خواننده ی مهمان در قطعه ی اهواز حضور داشته است.
بال‌پوش نوعی بال تغییریافته و سفت‌شده است که در برخی از راسته‌ها چون قاب‌بالان و ناجوربالان دیده می‌شود.
شدم خفیف ز بالانشینی گردون به این سیاه چه سازم که جای خود نشناخت
بود رو در تنزل مرتبت جویان عالم را بهر محفل رخ بالانشین بر آستان باشد
نوعروسی چو سرو تر بالان گشت روزی ز چشم بد نالان
بدیشان گفت پس کای نازنینان به بزم نیکویی بالانشینان
رتبهٔ بالانشینی‌های ابرویش نداشت قطره‌سان زان روی از شرم آب می‌گردد گره
آآآتاآ یک جنس از راسته قاب بالان از خانواده سوسک‌های جوهر می‌باشد. گونه‌های این جنس اغلب در استان سیستان و بلوچستان و قسمت بلوچستان پاکستان یافت می‌شوند.
بدان که مرگ کاری عظیم است و خطری بزرگ و خلق از آن غافلند. و اگر یاد کنند در دل ایشان بس اثری نکند که دل به مشغله دنیا چنان مستغرق باشد که چیزی دیگر را جای نمانده باشد. و از این بود که از ذکر و تسبیح نیز لذت نیابد. پس علاج آن بود که خلوتی طلب کند و یک ساعت دل این کار را فارغ کند، چنان که کسی که در بادیه بخواهد شد تدبیر آن را در دل از دیگر چیزها فارغ کند و با خویشتن گوید که مرگ نزدیک رسید و باشد که امروز بود. و اگر تو را گویند که در بالانی تاریک شو که ندانی که در آن دهلیز چاهی است یا سگی در راه است یا هیچ خلل نیست، زهره تو بشود. آخر پوشیده نیست که کار تو پس از مرگ و خطر تو در گور کمتر از این نیست. غفلت از این چه دلیری است؟
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا بیرون شوید سبک‌بالان و گران‌باران، وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و جهاد کنید بمال خویش و تن خویش از بهر خدای، ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ آن شما را به است، إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (۴۱) گردانید.
ناله بالانشین از درد ننشیند فرو بر سر صدری که این بنشیند آن برخاسته است