انفس

معنی کلمه انفس در لغت نامه دهخدا

انفس. [ اَ ف َ ] ( ع ن تف ) گرانمایه تر: انفس المال ؛ گرانمایه ترین مالها. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نفیس تر. ( مهذب الاسماء ): فانفس الدواب ، ما یرتفع من نواحی بلخ. ( صورالاقالیم اصطخری ).
- امثال :
انفس من قرطی ماریة. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( اِ ) یکی از سه غشاء که بر جنین پیچیده است و نزدیکترین غشاست به وی. ( بحر الجواهر از یادداشت مؤلف ).
انفس. [ اَ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نَفْس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار ). ج ِ نفس که به معنی روح و ذات است و عالم انفسی مراد از عالم ارواح و عالم باطنی و آفاقی کنایه از عالم ظاهری و عالم اجسام. و می تواند که عالم انفس و آفاق همین عالم ظاهری باشد چه اکثر نفوس و جمیع افق در همین عالم ظاهری موجودند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نفسها. جانها. روانها :
چون من سخن بشاهین برسنجم
آفاق و انفسند موازینم.ناصرخسرو.ز آفاق و ز انفس دو گوا حاضر کردش
بر خوردنی و شربت من پیر هنرور.ناصرخسرو.هر آن چیزی که در آفاق موجود است هستی را
در انفس مثل آن بنهاده ایزد سربسر برخوان.ناصرخسرو.|| عالم صغیر. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به آفاق و انفسی شود.

معنی کلمه انفس در فرهنگ معین

(اَ فُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نفس ، نفس ها، جان ها.

معنی کلمه انفس در فرهنگ عمید

نفیس تر، گران بهاتر، گرانمایه تر.
= نَفْس

معنی کلمه انفس در فرهنگ فارسی

جمع نفس، نفیس تر، گرانبهاتر، گرانمایه تر
( اسم ) جمع نفس نفسها جانها.

معنی کلمه انفس در ویکی واژه

جِ نفس ؛ نفس‌ها، جان‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه انفس

ای من انفسکم، الجن الی الجن، و الانس الی الانس. کلبی گفت: کانت الرسل قبل أن یبعث محمد (ص) یبعثون الی الجن و الانس جمیعا. ابن عباس گفت: کانت الرسل قبل ان یبعث محمد تبعث من الانس، و أن محمدا بعث الی الانس و الجن جمیعا، فذلک قوله «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً». مجاهد گفت: الرسل من الانس، و النذر من الجن، ثم قرأ «وَلَّوْا إِلی‌ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ».
آفاق را سترده، انفس مگس شمرده رخت از ازل ببرده، رخ در ابد نهاده
اقاله یا تفاسخ اصطلاحی حقوقی است بر توافق دو طرف یک قرارداد، به منظور برهم‌زدن و از میان بردن آثار آن قرارداد در آینده و معنای لغوی آن رهایی می باشد. در واقع اقاله خود نیز نوعی عقد است و یکی از سه سبب اصلی انحلال قرارداد در کنار خیارات و انفساخ (انحلال قهری قرارداد) است.
مالک گوید اکنون خود در آتش شوید که مرا از محمّد پیغامبر شرم آید که امت وی را بقهر و عنف بدوزخ اندازم، ایشان گویند: یا مالک دعنا نبک علی انفسنا ساعة، بگذار یک ساعت که ما بر خود بگرئیم و ماتم خود بداریم، که ما هرگز ندانستیم و ظنّ نبردیم که ما را باین راه در آرند و بدین حال رسیم. پس ایشان چندان بگریند، که اگر کشتی بر اشک ایشان نهند روان گردد، پس ندا آید از بطنان عرش مجید
لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (۱۲)
چون منور عرصهٔ آفاق از آن ماه شد در میان لشگر انفس ظهور شاه شد
علاوه بر موارد بالا فسخ (خیار فسخ) و انفساخ را نیز باید از اسباب (با واسطه) سقوط تعهدات دانست.
در دکان وجود تو تا شیشه گر طاعت و شوق و ذوق تواند با گازر هوی و شهوات هرچه ده روز شیشه گر در این دکان، شیشههای طاعت سازد، گازر کوبهای بزند دکان در لرزد، همهٔ شیشه ها در هم شکند :« ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون» اکنون ای سلیمان وقت خویش، چون تاج ذوق و نور اخلاص بر فرق سر جان خود نبینی، خود را افسرده بینی و تاریک و محبوس سوداها بینی، بانگ برآری که ای ذوق کجایی؟ و ای شوق در چه حجابی؟هر چند می کوشی تا آن ذوق رفته بازآید، نیاید، و آن تاج اخلاص را هر چند بر سر خود راست می کنی، کژ می شود ندا می کند که تو راست شو تا من راست شوم.« بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروامابانفسهم».چنین می فرماید صانع ذوالجلال، معطی بی ملال قدیم پیش از پیش بخشایندهٔ بیش از بیش جل جلاله که من که خدایم، بخشنده ام و بخشاینده و بخشنده و بخشاینده آفرینم، چون به بندگان نعمتی دهم، هرگزآن را دیگرگون نکنم تا ایشان معامله و زندگانی خود دیگرگون نکنند.
از بندگی تو نفسی سرنکشم اینست سخن تانفسم میماند
وَ ما ظَلَمْناهُمْ بالعذاب وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ ظلموا انفسهم بکفرهم، وَ نادَوْا یا مالِکُ لما یئسوا من فتور العذاب، نادوا یا مالک و هو خازن النار، لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ یعنی لیمتنا ربک فنستریح فیجیبهم مالک بعد مائة سنة و قیل بعد الف سنة، إِنَّکُمْ ماکِثُونَ فی العذاب، لا تتخلصون عنه لا بموت و لا فتور. و قیل هذه تمنّ منهم لا طمع، لانّهم یعلمون انه لا مخلص لهم.
کس ازین جنس نفیسی ننمودست انفس گرچه گفتند در آفاق و در انفس بسیار
«والذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون» (توبه:۳۵–۳۴)
ثم قال: ساءَ ما یَحْکُمُونَ‌ ای بئس ما یقضون لانفسهم.
در رابطه با ویژگی‌های رفتاری اسب کُرد از وی به عنوان اسبی آرام، صبور، بانفس، سخت‌کوش و شجاع یاد شده‌است. گونهٔ جاف سر و صورت زیبایی دارد و اندکی به اسب عرب شبیه است.
وه که آفاق شده رزمگه انفس لشگر طرفه کاین فتنه و آشوب به بحر است و به بر