معنی کلمه بربر در لغت نامه دهخدا
بربر. [ ب َ ب َ ] ( اِ ) حجام و جراح و سرتراش. ( ناظم الاطباء ).
- بربرخانه ؛ بربر دکان. دکان سرتراشی. ( ناظم الاطباء ). سلمانی. آرایشگاه.
بربر. [ ب َ ب َ ] ( اِخ ) از کلمه یونانی باربار بمعنی غیریونانی مانند عجم بمعنی غیر عرب. ( یادداشت بخط مؤلف ). آتنی ها غیر یونانی را بربر میگفتند چنانکه درداستانهای ما غیر ایرانی را تور گفته اند و عرب غیر عرب را عجم ، غالباً تصور میکنند که بربر یونانی بمعنی وحشی است ولی تصور نمیرود که چنین باشد زیرا در جائی از کتاب هرودوت گوید: لاسدمونی ها ( اهالی شبه جزیره ٔپلوپونس ) پارس ها را بجای بربر خارجی گویند. رجوع به بربری شود. از اینجا منطقی است استنباط کنیم که آتنی ها بجای خارجی بربر می گفتند. ( ایران باستان ص 78 ).
بربر. [ ب َ ب َ ] ( اِخ ) گروهی است به مغرب. ( منتهی الارب ). ج ، برابره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردمی هستند که بین حبشه و زنگ سکنی دارند. یکی آن بربری است. ( از اقرب الموارد ). ملکی است بجانب حبشه که مردم آنجا سبزرنگ باشند. ( غیاث اللغات ). || گروهی است میان حبش و زنگ. ( از اقرب الموارد ). که چون احدی از ایشان بر زن غیر کفو عاشق شود نره آن کس بعوض کابینش بریده با وی ازدواج دهند و این قوم از اولاد قیس غیلان است یا در بطن صنهاجه و کتامه از حمیر که چون ملک افرنقس افریقیه را فتح کرده به بربر رفته ساکن گردیدند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). واحد آن بربری است. ( از اقرب الموارد ). ممالک شمالی افریقیه بمغرب مصر طرابلس ، تونس ، الجزایر، مراکش. ( یادداشت بخط مؤلف ). نامی است که شامل قبایل بسیاری میشود که در جبال مغرب از برقه تا انتهای مغرب اقیانوس کبیر و در جنوب تا بلاد سودان سکونت دارند. بربرها ملتها و قبیله های بیشماری هستند و هر موضع به قبیله ای که در آن سکونت دارد نامیده میشود. در اصل نسب و نژاد بربرها اختلاف است. برای تفصیل بیشتر رجوع به معجم البلدان شود. در مغرب بقسمتی از اقلیم دویم و بعضی از اقلیم سیم و بعضی از اقلیم چهارم منزل دارند. ( یادداشت بخط مؤلف ). نامی که خارجیان به ممالک آفریقای طرابلس غرب و تونس و الجزایر ( و نیز معمولاً مراکش ) که از قرن 16 میلادی. ببعد تحت حکومت عثمانی نیمه استقلالی داشتند داده بودند. ( دایرة المعارف فارسی ). در حدود العالم آمده : اندر بیابان ایشان [ یعنی مردم مغرب و مراد اهالی بلاد شمال افریقا جز مصر است ] بربریان اند بسیار، بی عدد و اندر حوالی و ناحیت زوبله بربریان اند بسیار و این بربریان مردمانی اند اندر بیابانهای مغرب همچون عرب اندر بادیه خداوندان چهارپای اند و با زر بسیارند ولکن عرب به چهارپای توانگرترند و بربریان بزر توانگرترند و بحوالی رعنی بربریان اند بسیار و بیشتر از ناحیت بربریان پلنگ خیزد که بربریان شکار ایشان کنند و پوست ایشان بشهرهای مسلمانان آرند. ( حدود العالم ) :