معنی کلمات "ویکی واژه" - صفحه 102
- خاک اره
- خدمات اقامتی
- خدمات محلی
- خدمات پذیرایی
- خرمگاه
- خط کناری
- خط ترمز
- خوردگی شیمیایی
- خویشاوندگماری
- خویشکاری
- کف بین
- معدنی
- کولی
- تنفس بیهوازی
- غشای یاخته
- میاناب
- نمای ته
- بیوجه
- پوزخند
- پاتولوژی
- خمکننده
- کیوان
- همگر
- مصمم
- هزیمت
- پیل
- میسره
- توختن
- فام
- توخته
- درفشان درفش
- مدیریت وزن
- فقر
- سونات
- درویشی
- نگد
- نادار
- خاکشیر
- پاتولوژیست
- مدت خواب
- موج ساکن
- درستی اطلاعات
- دیسکت
- ری
- موسیقی مردمی
- ویرانشهر
- ژیلت
- نارنج بن
- چابکسوار
- کلید مخفی
- گذاشتن
- تبادل کلید
- زبان بابلی
- باقلا
- آتش خور
- آلت
- آرمانگرایانه
- آتش به جان
- انداز
- آگن
- آتش و پنبه
- آمرزش
- اصیل
- آورنده
- باخت
- آتشگاه
- آذین
- آدمربا
- اورز
- اندا
- آناتولی
- اعيان
- اغراق
- آنژیولوژی
- ایستگاه کار
- بار گرفتن
- بغیاز
- حفد
- حق الناس
- خارسی
- درد دل کردن
- دیگپایه
- آلوده دامانی
- اباحت
- اتاقک پسین
- اجتلاب
- دست برنجن
- دیوباد
- آزادمردی
- آشنا رو
- آشی
- مختل
- مختن
- مختوم
- مخبون
- مختار
- مختبر
- مختتم
- مختص
- مختصات
- مختصر
- مخارج
- مخافت
- مخالطت
- مخالف
- مخالفت کردن
- مخالفت
- مخاوف
- مخایل
- مخدرات
- مخده
- مخدوش
- مخرج مشترک
- مخرقه
- مخروب
- مخلب
- مخلخل
- مخلص
- مخلوط
- مخلوع
- مخلوق
- مخصوص
- مخضرم
- مخطط
- مخفی
- مخفیانه
- مخلاف
- مخروط نور
- مخروط
- مخروطات
- مخزن
- مخزوم
- مخزون
- مخصب
- مخصص
- مدار باز
- مداح
- مخیم
- مخیط
- مخیر
- مخچه
- مخوف
- مخنث
- مخمور
- مخمش
- مخمس
- مخمر آبجو
- مدارگان
- مدارگرد
- مداس
- مدافع
- مدال
- مدام
- مداهنه
- مداوا
- مداد
- مدار چاپی
- مدار ۲
- مدارا کردن
- مدارا
- مدارات
- مدارج
- مدارس
- مدارک
- مدار
- مدان
- مداولت
- مداومت
- مدایح
- مداین
- مدبری
- مدت حمل
- مدت پرواز
- مدت کار
- مدرکه
- مدری
- مدعی
- مدغم
- مدفع
- مدفن
- مدفون
- مدر
- مدرار
- مدرب
- مدرنیزه
- مدرنیست
- مدروس
- مدرک
- مدرکات
- مدت
- مدحت
- مدحور
- مدخر
- مدخل
- مدخول
- مدد
- مددکار
- مدمر
- مدن
- مدنگ