مداس

معنی کلمه مداس در لغت نامه دهخدا

مداس. [ م َ ] ( ع اِ ) پایتابه و مانند آن. ( منتهی الارب ). پای افزار. ( مهذب الاسماء ). حذاء. کفش که به پای کنند. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). نوعی از پاپوش روستائی. ( ناظم الاطباء ). ج ، اَمدِسَة. || خرمن گاه. ( مهذب الاسماء ). مداسة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مداسة شود.

معنی کلمه مداس در فرهنگ فارسی

پایتابه و مانند آن

معنی کلمه مداس در ویکی واژه

مدس، مداس، مداسی نام کشور پادشاهی ماد به زبان یونانی باستان. مده و پرسه در تألیفات هلانیک منشاء قوم ماد و پارس است.

جملاتی از کاربرد کلمه مداس

بدان بازگشتیم همداستان که گفت این فرستادهٔ راستان
ترجمهٔ منثور محمداسماعیل فلزی با نامِ قصّه‌های کنتربری منتشر شده است. علیرضا مهدی‌پور نیز حکایت‌های کنتربری را به فارسی منظوم درآورده؛ که تنها دو جلد آن توسط نشر چشمه منتشر شده است.
محمداسماعیل شاهرودی (زاده ۱۰ بهمن ۱۳۰۴ در دامغان – درگذشته ۴ آذر ۱۳۶۰ در تهران) شاعر معاصر ایرانی و از نخستین پیروان نیما یوشیج محسوب می‌شد، که از همان ابتدای کار خود به جریان شعر نو پیوست.
آب‌انبار حاجی محمداسماعیل مربوط به دوره صفوی است و در خنج، خیابان رودخانه میر شریف، جنب آب‌انبار کله واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۷۵۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
عشق حیران درجمال احمداست عقل مجنون از جلال احمد است
کسی کو کند زین سخن داستان نباشد خردمند همداستان
امامزاده محمدصانع ومحمداسماعیل مربوط به دوره زند - دوره قاجار است و در شهرستان کاشان، بخش قمصر، روستای ازوله واقع شده و این اثر در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۵۵ با شمارهٔ ثبت ۱۳۵۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
سید اشرف‌الدین حسینی مشهور به نسیم شمال از مشهورترین شاعران احمداسرا بود.
چنان دان که هوشت بسر آمداست و یا اسب بختت بسر آمده است
این مداس تو جهان تنگ آورد چه خرابی که درین ملک نکرد
نباشم ز دستور همداستان که بر من بپوشد چنین داستان
بدو گفت چندین زدم داستان نخواهی همی بود همداستان
نک دو سال است که این کهنه مداس حاصل عمر مرا گشته چو داس
به ایران بری باژ هندوستان همه مرز باشند همداستان
محمداسماعیل‌خان در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در روستای نصرآباد از توابع شیندند/سبزوار هرات، در غرب افغانستان زاده شد.
از این فهرست می‌توان چنین پنداشت که در منابع متأخر ساسانی، در نام‌ها و رویدادهای مهم آن روزگار، تحریفاتی رخ داده است؛ مثلاً در تاریخ روایی ایران، سرزمینی که «مهرک اندیگان» حاکمش بوده را «بزرگ‌ترین دشمنان اردشیر» نامیده‌اند؛ حال آنکه منطقهٔ مذکور، زیر فرمانروایی ساسان شاه اندیگان[پ ۱۸] بوده و در کتیبهٔ مذکور، در شمار مناطق هوادار اردشیر یاد شده است. از این فهرست چنین پیداست که گروهی همداستان در حمایت از اردشیر پدید آمده بودند که غیر از شاهان اندیگان و اپرناک و مرو و سیستان، نمایندگان دودمان‌های بزرگ ایران همچو ورازها، سورن‌ها و کارن‌ها نیز در شمار آنان بودند؛ برپایهٔ منابع رومی، برخی از فرمانروایان کوچک میان‌رودانی نیز بدیشان پیوسته بودند.
محمداسحاق در سال ۱۹۳۱ (میلادی) برابر با ۱۳۰۹ (خورشیدی) در منطقهٔ جاغوری، ولایت غزنی، افغانستان، واقع در جنوب غرب ولایت کابل، پایتخت این کشور، به دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده‌ای هزاره و بعد از برادرش محمد ایوب است. پدرش(درگذشتهٔ ۱۹۸۹) یک کشاورز ساده بود.
روایات بازگو شده در این نکته همداستانند که واژهٔ «کثیر» که به کثیر بن مالک جد قبایل آل کثیر اشاره می‌کند به عنوان نام خانوادگی قبایل آل کثیر انتخاب شده‌است.
اگر تو بدین کار همداستان نباشی تو کم گیر زین راستان