مخلوع

معنی کلمه مخلوع در لغت نامه دهخدا

مخلوع. [ م َ ] ( ع ص ) بیرون آورده شده و برآورده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || معزول کرده از عمل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خلعشده. ( ناظم الاطباء ). || والی از عمل بازشده. ( ناظم الاطباء ). || فرزند عاق شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مفصل دررفته. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) گاه مورخین «مخلوع » گویند و مراد «امین » برادر مأمون است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : یا امیرالمؤمنین این احمدبن ابی خالد است که در روزگار مخلوع ( امین )نامه ها را از مدینة السلام یعنی بغداد به ما میرساند. ( ترجمه فرج بعد الشدة چ کتابفروشی علمیه ص 295 ).

معنی کلمه مخلوع در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) برکنده شده ، عزل شده ، خلع شده .

معنی کلمه مخلوع در فرهنگ عمید

کسی که از مقام خود برکنار شده، برکنده شده.

معنی کلمه مخلوع در فرهنگ فارسی

برکنده شده، کسی که ازمقام خودافتاده باشد
( اسم ) ۱- کنده شده جدا شده . ۲- از کاربرکنار شده . ۳- شاهی که از سلطنت معزول شده باشد جمع : مخلوعین .

معنی کلمه مخلوع در ویکی واژه

برکنده شده، عزل شده، خلع شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مخلوع

در سال ۱۳۲۹ ق. هنگام بازگشت شاه مخلوع به ایران جنگ‌هایی میان قوای هوادار محمدعلی شاه و نیروهای دولت مشروطه صورت گرفت.
محمدعلی شاه مخلوع در سال ۱۳۲۹ قمری با نام مستعار خلیل بغدادی و به همراه هفت نفر از شاهزادگان که یکی از شاهزاده‌ها شجاع السلطنه بود با تغییر لباس و شکل از خاک روسیه وارد ایران شدند و در روز ۲۳ رجب سال ۱۳۲۹ قمری وارد استرآباد شد[] او پس از جمع‌آوری نیرو و امکانات در پنجم شعبان ۱۳۲۹ به طرف اشرف (بهشهر) حرکت کرد. محمدعلی شاه در دهم شعبان وارد ساری شد.
حدیث فضل نپرسد ز من‌ کس آنگونه که جاهلین عُذَر جریزه از مخلوع‌