آشنا رو

معنی کلمه آشنا رو در فرهنگ عمید

( آشنارو ) ۱. معروف، روی شناس، شناخته: از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد برِ راستان (نظامی۵: ۷۶۲ ).
۲. یار و دوست.
۳. آن که شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد: در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی: ۷۴۸ ).
۴. مطلوب، خواسته.

معنی کلمه آشنا رو در فرهنگ فارسی

آشناروی: روی شناس، شناخته، معروف، یارودوست، آنکه درخوردوستی ومصاحبت باشد

معنی کلمه آشنا رو در ویکی واژه

آشنا‌رو
(قدیم): دوست. یار، همدم، مونس.
دلپذیر، مطبوع.

جملاتی از کاربرد کلمه آشنا رو

ز خون مردم چشم من در شنا باد که با مردم آشنا روی کردم
گر تن به قرب کعبه نگشت آشنا رواست باید که جان به قرب سجود آشنا کند
دوید آزاد سر وی شد خبر جوی ازان بیگانگان آشنا روی
روز وشب آورده ام در معنی بیگانه روی چون کنم صائب، ندارم آشنا روی دگر
رودن در راه بیان منظورش ابایی از کج و معوج کردن پیکره‌هایش نداشت و با این کار ذهنیت کلاسیک فرم و زیبایی ایدئال را در هم شکست. به عنوان مثال به سایه‌ها بر فراز درهای دروازه‌ها نگاه کنید. ماهیچه‌ها در هم تنیدهٔ سبک میکل آنژی، کشیده و پیچیده شده و بیننده را هم‌زمان با فرمی آشنا و ناآشنا روبرو می‌کند. این پیام رسانای ماورایی از قبرها برخاسته‌اند و اکنون پیام تاریکی ابدی بشریت زیر خاک را بیان می‌کنند. این تغییر شکل را حتی می‌توان در مرد متفکر به صورت ملایم تر دید. در اینجا دستان و پاهای بزرگ نشان دهندهٔ وزن کمرشکنی است که بیانگر بار روانی وارد بر متفکر است و دست کشیده شده اش به شکل بی‌حسی بر زانویش افتاده و نشانگر بی تحرکی و سرگردانی است.
نسیم آشنا روی بهشتم می‌فریبد دل مبادا غنچه چشمم درین گلزار بگشاید
افروز چراغ عیش ما را ز آن تازه گیای آشنا روی
زآن جوهر آشنا که آمیخت با هر نفسی چو آشنا روی
بر خاکِ راهِ یار نهادیم رویِ خویش بر رویِ ما رواست اگر آشنا رود
تا نگردی آشنا رویت ز خون ترکی شود روی نامحرم قرین روی دلبر کی شود
رویی گشاده دار و لبی بسته تا ز در بیگانه آید ار به درون آشنا رو‌د