آذین

معنی کلمه آذین در لغت نامه دهخدا

( آذین ) آذین. ( اِ ) زیب. زیور. زینت. آرایش. آیین :
گر همی آرزو آیدْت عروسی نو
دین عروست بس و دل خانه و علم آذین.ناصرخسرو.ای خوانده کُتْب و زو شده روشن دل
بسته ز علم و حکمت و پند آذین.ناصرخسرو.تا ز مشک خم گرفته در گلش آذین بود
خم گرفتن قامت عشاق را آیین بود.امیر معزی.از پی قدر خویش صدرش را
بسته روح القدس ز خلدآذین.سنائی.ترک من مهر و وفا سیرت و آیین نکند
تا که بر برگ گل از غالیه آذین نکند
اندر آن آذین آیین وفا راست امید
ای نمیدی اگر آذین کند آیین نکند.سوزنی.بر گل و نسرین و عنبر بند و آذین ای عجب
وآنگهی نظاره گرداندبر این آذین مرا.سوزنی.بهر آذین عروس خاطرش
چرخ اطلس را بدیبایی فرست.خاقانی. || خوازه و قبه یعنی چهارچوبها و گنبدها که گاه قدوم پادشاهی یا امیری و یا در جشنهای بزرگ در راهها و بازارها افرازند و بفرشها و جامه های گرانبها و گلها و چراغها و آینه ها زینت دهند، و آن را شهرآرای و آذین بند نیز گویند :
به آذین جهانی شد آراسته
در و بام و دیوار پرخواسته
همه روم با هدیه وبا نثار
برفتند شادان بر شهریار
جهانی به آذین بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند.فردوسی.بهمه شهر بود از آن آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین.عنصری. || غرفه و نشیمن گاههای آراسته و مزین در جشنها :
خراسان سربسر آذین ببستند
پریرویان به آذینها نشستند.( ویس و رامین ).همه بازارها آذین ببستند
پریرویان بر آذینها نشستند.( ویس و رامین ).بمرو اندر هزار آذین ببستند
پریرویان بر آذینها نشستند.( ویس و رامین ).همه شهر و ده بودپرخواسته
به آذین و گنبد بیاراسته.اسدی. || آیین و رسم و عادت :
نوشتند برسان و آذین چین
سوی شاه با صدهزار آفرین.فردوسی. || خذرفه ؛ اَی انگور و خرما و انار که از خانه بیاویزند. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . || شیرزنه. آلتی که دوغ را از روغن جدا میکند. مرادف آیین. ( برهان قاطع ). چون کلمه آذین و آیین و آنین را به معنی بستو یا نهره که دوغ را در آن کرده بزنند تا روغن از آن جدا شود آورده اند، بعید نیست که دو صورت از آن سه مصحف باشد. || پیرایه از قبیل سرآویز و گوشوارو سلسله و حلقه بینی و گلوبند و بازوبند و دست برنجن و خلخال و انگشتری. || ( اِخ ) نامی از نامهای مردان ایرانی :

معنی کلمه آذین در فرهنگ معین

( آذین ) ( اِ. ) ۱ - زیب ، زینت ، آرایش . ۲ - رسم ، قاعده ، قانون .

معنی کلمه آذین در فرهنگ عمید

( آذین ) ۱. زیب ، زیور، زینت: ببستند آذین به شهر اندرون / پر از خنده لب ها و دل پر ز خون (فردوسی: ۶/۱۰ ).
۲. [قدیمی] آیین، رسم، قاعده، قانون: نوشتند بر سان و آذین چین / سوی شاه با صدهزار آفرین (فردوسی: لغت نامه: آذین ).
۳. [قدیمی] غرفه و نشیمنگاه های آراسته و مزین در جشن ها.

معنی کلمه آذین در فرهنگ فارسی

( آذین ) ( اسم ) ۱- زیب زینت آرایش . ۲ - رسم قاعده قانون .
زیب زیور
( اسم ) مصغر اذن است گوش خرد گوشک .
نامی از نامهای مردان عرب

معنی کلمه آذین در فرهنگ اسم ها

اسم: آذین (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: āzin) (فارسی: آذين) (انگلیسی: azin)
معنی: زینت، آرایش، زیور، آیین، زیب، رسم و قاعده، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین

معنی کلمه آذین در ویکی واژه

آنچه برای زینت و آرایش دادن بکار می‌برند. زیور، زینت، زیب. تزیین.
(قدیمی): رسم، قاعده، قانون. آیین.
(قدیمی): غرفه و جایگاه‌های آراسته و مزین در جشن‌های.
مترادف کَم، ناچیز در زبان فارسی که همراه با ربط به مخاطب است. آذین بِزِمْ چه چؤخ دِ. کمِت واسه ما زیاده.

جملاتی از کاربرد کلمه آذین

آذین چو کلام کلک بندد تا در عدن به سلک بندد
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال پیکان تهران و باشگاه فوتبال استیل‌آذین تهران اشاره کرد.
سپس گفت آن مرد بی آبروی که بندند آذین به بازار و کوی
جمعی از استادان گروه موسیقی دانشگاه تهران در بیانیه‌ای از تعطیلی کلاس‌های درس خبر داده و اعلام کرده‌اند، تشکیل هرگونه کلاسی در چنین شرایطی «بی‌مسئولیتی اجتماعی ما تلقی خواهد شد.» علی شریفی زارچی از اساتید دانشگاه شریف و عضو هیئت علمی بیوانفورماتیک و هوش مصنوعی، دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف اعلام کرد تا آزاد شدن دانشجویان بازداشت شده هیچ کلاسی را برگزار نخواهد کرد. مجید رفیعی، شهرام خزائی، آذین موحد و علیرضا بحرینی، از استادان دانشگاه شریف نیز در حمایت از اعتصاب سراسری دانشجویان اعلام کردند که کلاس‌های درس خود را تعطیل می‌کنند.
از سبزه چون مینا کردست زمین مفرش وز گلبن چون دیبا بسته ست هوا آذین
نرگسیان تیره‌ای از مارچوبه‌سانان است که دارای پیاز یا غده یا زمین‌ساقه‌اند و اغلب گل‌آذین گرزن‌چتری (گل‌آذین معین و سرمسطح) دارند.
آذین قارونی (زاده ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۲) بازیکن راست دست هاکی روی یخ اهل ایران است.
همه سیستان یکسر آذین ببست به هر جای مردم به شادی نشست
چو در مرو گزین شد شاه رامین بهشتی دید در وی بسته آذین
آذین موحد که به‌عنوان دانشیار و عضو رسمی هیئت علمی گروه موسیقی در دانشگاه تهران مشغول فعالیت است، به خاطر حمایت از اعتراضات دانشجویی و خیزش ۱۴۰۱ ایران، تحت فشار حکومتی قرار گرفت و حقوق وی قطع گردید. او در این باره اظهار داشت که «برای حفظ ساحت دانشگاه و صیانت از حقوق دانشجو و اعتلای فرهنگ و هنر در میهنش، از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کند»؛ وی همچنین می‌گوید یک بار دیگر نیز در سال ۱۳۷۶، به خاطر «روش آموزش غربی» حقوقش هفت ماه قطع گردیده بود.
مهام میقانی، استاد دانشکده هنرهای نمایشی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران از این دانشگاه اخراج گردید. خبر گزاری هرانا قبلاً اسامی و هویت ۲۷ تن دیگر از اساتیدی که از دانشگاه اخراج، تعلیق یا با منع تدریس روبرو شده‌اند را به نام‌های وحید عیدگاه، جواد بشری، میلاد عظیمی، لیلی ورهرام، قاسم عزیزی، حسین مصباحیان، آرش بیدالله خانی، شیرزاد آزاد، آذین موحد، مهدی مطیع، محمد سلطانی، مسعود علیا و امیر مازیار، سمیه سیما، بهروز چمن آرا و سارا ملکان، محمدرضا نظری نژاد، رهام افغانی، علی شریفی زارچی، داریوش رحمانیان، حمیده خادمی، آمنه عالی، مهدی خویی، عزیز شفیعی زرقانی، بهارک اختردانش، محمدمهدی علومی، راحله علی مراد زاده، را جمع‌آوری کرده‌است.
زهی فرخنده آن دیوان که نام اوست عنوانش خهی پاینده آن ایوان‌ که نقش اوست آذینش
گل‌شیپوریان گیاهانی هستند علفی یا چوبی، بالارونده، دارای شیرآبهٔ تلخ و شیری رنگ، بابرگ‌های معمولاً پهن، دم‌برگ غالباً لُب‌دار، رگبرگ‌های شبکه‌ای، گل‌های یک یا دو جنسی کوچک، بدون دُمگل، گل‌آذین سُنبله، ۴ تا ۶ گلپوش آزاد یا پیوسته یا بدون گلپوش، ۲ تا ۸ پرچم، تخمدان فوقانی یا برهنه، یک خانه‌ای یا بیشتر، یک تخمک یا بیشتر در هر خانه و میوهٔ معمولاً سته؛ این گیاهان بومی نواحی گرمسیری‌اند.
چو انجامیده شد گفتار رامین چو باد از پیش او برگشت آذین
به‌آذین دربارهٔ وظیفهٔ هنر و ادبیات گفته‌است: «... که می‌توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در برابر مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسئول هستند…»
از آذین در و بام شد پر نگار زده کله در کله طاووس وار
گنبد بیرونی با موزاییک‌های گُل روشن-آبی-سبز آذین شده‌است.
در وقت کمر جستن پیدا شدن تاجت بستند بشهر اندر عام از پی تو آذین
همی هر سوی آذین دیبا زدند ز شادی ثری بر ثریا زدند
آذین موحد در سال ۱۳۳۹ زاده شد. پدرش نظام‌الدین موحد از اعضای هیئت رهبری جبهه ملی ایران، حزب ایران و از یاران محمد مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران بود.