مختتم

معنی کلمه مختتم در لغت نامه دهخدا

مختتم. [ م ُ ت َ ت ِ ] ( ع ص ) به پایان برنده. نقیض مفتتح. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پایان برنده و به انجام رساننده. ( ناظم الاطباء ).
مختتم. [ م ُ ت َ ت َ ] ( ع ص ) بپایان برده شده. || ( اِ ) پایان. خاتمه. انجام : و ترتیب این کتاب بر صد باب و چهار قسم نهاده آمد و مختتم ابواب را به مدح سلطان وزرای جهان موشح گردانیده شد. ( جوامع الحکایات چ معین ج 1 ص 27 ).

معنی کلمه مختتم در فرهنگ معین

(مُ تَ تَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) به پایان برده . ۲ - (اِ. ) پایان . مق مقدمه .

معنی کلمه مختتم در فرهنگ عمید

به پایان برنده، به انجام رساننده.

معنی کلمه مختتم در ویکی واژه

به پایان برده.
پایان. مق مقدمه.

جملاتی از کاربرد کلمه مختتم

عرفی شکایت تو نهایت پذیر نیست این قصه را بیا ، بدعا ساز مختتم
حدیث حاتم ارداری بیا ای دادگر بالله حدیث جرم ها و نعمت تو مختتم باشد
حاصل شش روز کون چون تویی از هفت چرخ بر تو سزد تا ابد ملک جهان مختتم
اسرار الحکم فی‌المفتتح والمختتم اثر ملا هادی سبزواری است که به سفارش ناصرالدین‌شاه قاجار تألیف شد. شاه در سفرش به خراسان از سبزواری خواست کتابی دربارهٔ مبدأ و معاد انسان و اسرار توحید بنویسد. کتاب در سال ۱۲۸۶ هجری قمری نوشته شد.
و بر مقدمه، اظهار انچ‌اندرین (موضوع) مفید است از مضمرات العلوم و مکنونات‌الحکم نخست سخن برو واجب‌تر دیدم گفتن، و آن علم دین حق است که مجموع آن شناخت خداست سبحانه و تعالی بوحدانیت محض و اثبات توحید مطلق دور از تشبیه و پاک از تعطیل، که مختتم بشرف محل و عبودیت در مقام محمود و خلق عظیم رسول مصطفی محمدست صلی‌الله علیه و اله، و تشریف دین او علی ا لدین کله.