مدرکات

معنی کلمه مدرکات در لغت نامه دهخدا

مدرکات. [ م ُ رَ ] ( ع ص ،اِ ) آنچه از اشیاء که ادراک شود. ( فرهنگ فارسی معین ). آن چه که دریافته و ادراک شود یا قابل درک و فهم باشد. ج ِ مُدْرَکة. رجوع به مُدرَک و مُدرَکَة شود.
- مدرکات امکانیه ؛ در فلسفه ، موجودات امکانیه. ( فرهنگ علوم عقلی از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به حکمت اشراق ص 256 و اسفار ج 1 ص 322 شود.
مدرکات. [ م ُ رِ ] ( ع ص ، اِ ) عقلها. دانشها. ( غیاث اللغات ). ج ِ مُدْرِکة. رجوع به مُدْرِکه شود.
- مدرکات خمس ؛ قوای پنجگانه باطنی : حس مشترک ، خیال ، وهم ، حافظه ، متصرفه. ( فرهنگ علوم عقلی ، از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اسفار ج 1 ص 27 شود.

معنی کلمه مدرکات در فرهنگ معین

(مُ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) [ ع . ] (اِمف . ) جِ مدرکه ، آن چه از اشیا ادراک شود.

معنی کلمه مدرکات در فرهنگ عمید

حواس پنجگانه.

معنی کلمه مدرکات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مدرکه ( مدرک ) آنچه از اشیائ که ادراک شود . یا مدرکات امکانیه . موجودات امکانیه . یا مدرکات خمس . قوای پنجگان. باطنی : حس مشترک خیال وهم حافظه متصرفه .
عقل ها

معنی کلمه مدرکات در ویکی واژه

جِ مدرکه ؛ آن چه از اشیا ادراک شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مدرکات

نیم لحظه مدرکاتم شام و غدو هیچ خالی نیست زین اثبات و محو
پس روح اگرچه در عالم ارواح از جوارو قربت حق ذوق می‌یافت و معرفتی مناسب آن عالم داشت و از مکالمه و مشاهده و مکاشفه حق با بهره بود اما کمال این مقامات و تمامی این سعادات از تعلق قالب و پرورش آن خواست یافت. زیراک این آلات و ادوات بیرونی و اندرونی که در معرفت بدان محتاج بود اینجا حاصل می‌شایست کرد چون نفس و دل و سر و خفی و دیگر مدرکات باطنی از قوای بشری و غیر آن و چون حواس پنجگانه ظاهری از سمع و بصر و شم و ذوق و لمس.
و صنفی دیگر آنند که پرورش عقل بنظر شرع و متابعت انبیاء علیهم السلام و نور ایمان داده اند تا نور شرع ونور متابعت و نور ایمان نور باصرهٔ بصر عقل ایشان شده است تا بدان نور هر کس بحسب استعداد خویش و حصول آن نور مدرک حقائق غیب و امور اخروی شده اند امّا عقل ایشان بدلالت نور ایمان از مدرکات غیبی تفرّس احوال آخرت کرده است و مصدّق آن بوده که: «اتّقوا فراسهٔ المؤمن فانّه ینظر بنور الله».
تا بدانی که آسمانهای سمی هست عکس مدرکات آدمی
اثر مدرکات حسی تو بگراید به روح علویتو
و همچنین چهارم قوت نفس که مدرک اوست قوت بوینده است، و جای این قوت‌اندر سوراخهاء بینی است سپس پرده ئی که مغز سپس آن پرده است، و این حاست مر بویها را‌اندر یابد که آن نه دیدنی است و نه شنودنی و نه چشیدنی، و آنچ این حاست‌اندر یابد از مدرکات خویش، نیز مر آن را بنفس رساند که حس کلی مر او راست.
هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ معنی الحی هو الفعال الدراک حتی ان من لا فعل له اصلا و لا ادراک فهو میّت، و اقل درجات الادراک ان یشعر المدرک بنفسه فما لا یشعر بنفسه فهو الجماد المیّت فالحی الکامل المطلق هو اللَّه عز و جل فهو الذی یندرج جمیع المدرکات تحت ادراکه و جمیع الموجودات تحت فعله حتی لا یشذ عن علمه مدرک و لا عن فعله مفعول و کلّ ذلک للَّه تعالی فهو الحی المطلق و کلّ حیّ سواه فحیاته بقدر ادراکه و فعله. ثمّ قال: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ای اخلصوا له دینکم و عبادتکم فانه لا یقبل من الدین الّا ما اخلص له. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قال الفراء: هو خبر و فیه اضمار الامر، مجازه: فادعوه و احمدوه. قال ابن عباس: من قال لا اله الّا اللَّه فلیقل علی اثرها الحمد للَّه رب العالمین فذلک قوله عز و جل: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
پس بدانک از برای این معانی بود سبب تعلق روح بقالب و اگر این تعلق نبودی روح را این مدرکات غیبی و شهادتی حاصل نشدی تا بدان قابل تجلی صفات الوهیت گردد. و در معرفت ذات و صفات خداوندی ذوق مصباحی یابد که اگر صد هزار عاقل از نورانیت و ناریت مصباح خواهند که خبر دهند هر چه گویند همه مجازی بود خبر حقیقی آن باشد که فتیله و روغن دهد که هر دو بذل وجود میکنند تا ذوق معرفت شهودی نورانیت و ناریت می‌یابند. بیت
و بدین شرح که کردیم، ظاهر شد که مر نفس را هم چنانکه به ظاهر کتابتی و کتابی است، به باطن نیز کتابت و کتابی است، و هم چنانکه مر او را به ظاهر گفتاری و گفته ای است، به باطن نیز مر او را گفتاری و گفته ای است. مگر آن است که کتابت و کتاب و گفتار و گفته و انچه ظاهر است، همه هیولی های مصور است، لاجرم یابنده آن صورت های مجرد همه قوت های لطیف است و آن حواس باطن است که مر محسوسات و مدرکات آن را وا بسیاری اندر او جای گیر تنگ نیست و نماینده این صورت های (هیولانی همه اندر مشاعر جسمی است و آن حواس ظاهر است که) مر دو چیز رابه یک (جای نتواند) یافتن مگر یکان یکان، و محسوسات (را اندر این حواس با یکدیگر مزاحمت است و) جایشان اندر آن تنگ است، چنانکه مر دو حرف را اندر یک مکان نتوان نوشت، و اندر کتابت (نفسانی بسیار علم های) مختلف جای گرفته است بی هیچ زحمتی و تنگی جای.
مدرکات ما همه وهم و خیال حق تعالی شانهٔ عما یقال