معنی کلمه مدرب در لغت نامه دهخدا
مدرب. [ م ُ دَرْ رِ ] ( ع ص ) شکیبائی نماینده در کارزار وقت شدت و فرار. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نعت فاعلی است از تدریب. رجوع به تدریب شود. || کسی که درمی آید در زمین دشمنان از بلاد روم. ( ناظم الاطباء ): ادرب القوم ؛ دخلوا ارض العدو من بلاد الروم. ( اقرب الموارد ). || رجل مدرب ؛ مرد مجرب. آزماینده. ( ناظم الاطباء ).