مخلاف

معنی کلمه مخلاف در لغت نامه دهخدا

مخلاف. [ م ِ ] ( ع ص ) مرد بسیار خلاف کننده وعده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) روستا. ج ، مخالیف. و منه مخالیف الیمن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ناحیه. یقال فی کل بلد مخلاف ؛ ای ناحیة. ( ناظم الاطباء ). مخلاف در یمن معادل کوره و رستاق است و به نام ساکنان آن اضافه میشود: مخلاف مادن و مخلاف مأرب. رجوع به معجم البلدان شود.

معنی کلمه مخلاف در فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) روستا، ده .

معنی کلمه مخلاف در فرهنگ فارسی

( صفت ) مردی که در وعدههای خود بسیار خلاف کند جمع : مخالیف .

معنی کلمه مخلاف در ویکی واژه

روستا، ده.

جملاتی از کاربرد کلمه مخلاف

زهی رسیده زتیغ تو بر مخلاف دین عقوبتی چو در ایام هود بر سر عاد
تویی که نصرت دینی و بر مخلاف دین به جز ز تیغ تو دولت ظفر نمی‌یابد