مداولت

معنی کلمه مداولت در لغت نامه دهخدا

مداولت. [ م ُ وَ ل َ ] ( از ع اِمص ) مداومت. || دور زدن. || انقلاب زمانه. ( فرهنگ فارسی معین ). در تمام معانی رجوع به مداولة شود.
مداولة. [ م ُ وَ ل َ ] ( ع مص ) گردانیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). گردانیدن روزگار را. ( از منتهی الارب ) ( از زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). تصریف. تصریف ایام. ( اقرب الموارد ). فی القرآن : و تلک الایام نداولها بین الناس ؛ ای نصرفها بینهم ندیل لهؤلاء تارة و لهؤلاء اخری. ( اقرب الموارد ). جعلها لقوم مرة و اخری لاخرین. ( متن اللغة ). دست به دست دادن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( دستور الاخوان ). چیزی را دست به دست رد کردن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مداولت در فرهنگ معین

(مُ وَ یا وِ لَ ) [ ع . مداولة ] (مص ل . ) ۱ - مداومت . ۲ - دور زدن . ۳ - انقلاب زمانه .

معنی کلمه مداولت در فرهنگ عمید

۱. دست به دست گشتن دولت.
۲. گشتن روزگار گاه به سود این و گاه به سود آن.

معنی کلمه مداولت در ویکی واژه

مداولة
مداومت.
دور زدن.
انقلاب زمانه.

جملاتی از کاربرد کلمه مداولت

وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ. همان نصرت مداولت است. امیر المؤمنین علی (ع) گفت: «إنّ للباطل جولة ثم یضمحل»