معنی کلمه مداولت در لغت نامه دهخدا
مداولة. [ م ُ وَ ل َ ] ( ع مص ) گردانیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). گردانیدن روزگار را. ( از منتهی الارب ) ( از زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). تصریف. تصریف ایام. ( اقرب الموارد ). فی القرآن : و تلک الایام نداولها بین الناس ؛ ای نصرفها بینهم ندیل لهؤلاء تارة و لهؤلاء اخری. ( اقرب الموارد ). جعلها لقوم مرة و اخری لاخرین. ( متن اللغة ). دست به دست دادن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( دستور الاخوان ). چیزی را دست به دست رد کردن. ( از اقرب الموارد ).