آورنده
معنی کلمه آورنده در فرهنگ عمید
معنی کلمه آورنده در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آورنده در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه آورنده
حمّاد بن شاپور شهرتیافته به حمّاد راویه (۶۹۵م - ۷۷۶م) (نسب: ابوالقاسم حمّاد بن ابولیلی شاپور بن مبارک بن عُبید) شاعر عربی، عربشناس، گردآورندهٔ برجسته متون عربی و نویسنده عراقی ایرانیاصل بود.
او راگوئیم که هر نادانی که او کار بحکمت کند ناچاره کار بفرمان کار بندی کند حکیم. و کار مر نفس راست بیاری عقل و هر نفسی کز عقل بهره بیش دارد کار او نیکوتر است . و چون اندر عالم هر کار کنی که هست کار بفرمان نفس همی کند چنانک دست افزارهای پیشه وران و اندامهای ایشان همی بفرمان نفسهای ایشان همی کار کند و آسیاها و دولابها که همی کار کند، بدان حکمت همی کار کند که نفس مردم اندریشان نهادست ، دانستیم که این آسیای عظیم که این عالم است بفرمان نفس همی کار کند و مر نفس را و مرین عالم را هردو را خداوندی دیگر است که او از کار کن و ناکار کن که ضد یکدیگرند برتر است. و دلیل بردرستی این قول آنست که ما هر صانعی که اندر عالم همی یابیم که بروی از رویهای بمصنوع خویش ماند، و مریشان هر دو را صانعی دیگر یابیم چنانک درود گر که صانع است و تخت مصنوع اوست و تخت همچون درود گر جسم است و بجسمی صانع مانند مصنوع است هر دو را مصنوع طبایع یافتیم بدانچ چوب نباتست و درودگر از نبات بحاصل آمده است و نبات مصنوع طبایع است چون درودگر . و طبایع همه جسم بودند صانع و مصنوع نیز مانند یکدیگر بودند . پس گوئیم که ایشان را صانه است بر افراز ایشان. پس گوئیم که نفس کلی صانع ایشان است ، باز چون درودگر را و طبایع را و نفس را جوهر یافتیم که صانع بمصنوع ماننده تر است، باید که صانع حقیقت پدید آورنده جوهر باشد نه از چیزی، و از دیگر روی چون مر عالم را از نفس اثر پذیر یافتیم دانستیم که اگر میان نفس و میان عالم همکوشکی نیستی عالم از نفس صورت و صنعت نپذیردی. و مر آن همکوشکی را میان ایشان بجوهریت یافتیم . و از جوهر برتر چیزی نشناختیم ، پس دانستیم که مبدع حق آنست که جوهر را او جوهر گردانیده است نه از چیزی بل بوحدت خویش که فراز جوهرست، و فراز جوهر نه مروهم را راه است و نه مر سخن را جای گشتن است ، و آن برتر از صفت و ناصفت است.
از آنجایی که هنگام کریسمس در گرجستان، و نوروز در فریدن، برف روی زمین است، با ورود اولین میهمان برای تبریک سال نو به هر خانه، ردپایی از او بر روی برفها میماند، که در زبان گرجی "მეკვლე" (مِکْوْلِ) نامیده میشود. "مِکْوْلِ" که در فریدونشهر به "مِنْکْلِ" و در افوس به "مانْگالی" تبدیل شدهاست، نام اولین میهمان عید هر خانه بوده و به باور عموم، آرمغان آورندهٔ خوشیمنی برای اهل آن خانه است. به همین خاطر، اگر آن خانواده، اعتقاد به خوشیمنی او داشته باشند، آن فرد هر سال مانگالی آن خانواده میشود و خانوادهٔ دیگری نمیتواند او را برای اولین روز سال نو دعوت کند.
«یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ» آن روز که بدل کنند زمین را بزمین دیگر، «وَ السَّماواتُ» و آسمانها را بآسمانهای دیگر، «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۴۸)» و بیرون آیند فرمان خدای را که یکتاست، همه را فرو شکننده و کم آورنده. «وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ» و کافران را بینی آن روز، «مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ (۴۹)» با هم بسته در بندها. «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» پوششها و پیراهنهای ایشان از قطران سیاه گندا «وَ تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ (۵۰)» و آتش در رویهای ایشان میپیچیده.«لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ» آن را تا پاداش دهد اللَّه هر تنی را ازیشان بآنچ میکرد، «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۵۱)» اللَّه زود توانست و زود شمار.
آرنده ظلمات و برآورنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرارست. آن را صنما که با وصالت کار است
اما دگر این کتل متل چیست وین دستهٔ خنده آورنده
بزرگ بار خدایا همیشه همت توست برآورندهٔ فخر و فرو برندهٔ عار
تکلم از حجرالاسود آورنده به فعل به استغاثه سجاد آن محیط بکا
وی عتیقهشناس و بسیار متمایل به روش بیکن برای مطالعه طبیعت بود. کتابخانه او نگرش فکری او را منعکس می کرد، از جمله آثاری در مورد تاریخ انگلیس، حقوق، سکه شناسی، کروگرافی، کیمیاگری، طالع بینی، ستاره شناسی و گیاه شناسی. اگرچه او یکی از بنیانگذاران انجمن سلطنتی، یک موسسه کلیدی در توسعه علوم تجربی بود، اما علایق او عتیقهای و عرفانی و همچنین علمی بود. او یک فراماسون اولیه بود، اگرچه میزان مشارکت و تعهد او نامشخص است. او در طول زندگی خود یک گردآورنده مشتاق کنجکاوی ها و دیگر مصنوعات بود. بسیاری از آنها را از مسافر، گیاه شناس و کلکسیونر جان تریدسکانت جوان به دست آورد. اشمول بیشتر مجموعه خود، کتابخانه باستانی و دست نوشته های قیمتی خود را برای ایجاد موزه اشمولین به دانشگاه آکسفورد اهدا کرد.
برآورنده ز شرق و فرو برنده به غرب لوای زرکش خورشید هر صباح و مسا
شمس الدین آوی نسخه اصل «لمعه دمشقیه» را نزد خود نگه داشت و به همین جهت کسی نتوانست از روی آن نسخه بردارد. فقط یکی از طلاب در بین راه کتاب را از آورنده گرفت و از روی آن نسخه ای رونویسی کرد، اما پیش از مقابله با نسخه اصلی، مسافرت نمود و اشکالاتی در متن بروز کرد. پس از آن در سال ۷۸۲ ق شهید اول نسخه دوم را دید و به مناسبت موضوعات، موارد اشکال را اصلاح نمود. به همین جهت لمعهٔ تصحیح شده به دست شهید اول با نسخهٔ اصلی کتاب در لفظ تفاوتهایی دارد.
دومیله پس از کلاس سوم در تابستانها به فعالیت بهعنوان دی جی میپرداخت و از کودکی طرفدار و گردآورندهٔ کتابهای کمیک بود.
فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پارهای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نیست. مخصوصاً آنکه آنها مبدع و پدیدآورندهٔ فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بیش، به این دو متکی هستند.
نیست جز عشق بیبدل ز عدم به وجود آورندهٔ عالم
استاد امام رَضِیَ اللّه عَنه گوید این فصلها دلیل کند بر بیان عقائد مشایخ این طایفه در مسائل توحید که ما یاد کردیم بر طریق ترتیب. پیران طریقت چنین گفته اند در مجموعات و متفرّقات و مصنّفات خویش کی حق سبحانه و تعالی موجودیست قدیم و حکیم قادر و علیم قاصد و رحیم احد و باقی و صمد و او عالمست بعلم، قادر بقدرت، مرید بارادت، سمیع بسمع، بصیر ببصر، متکلّم بِکلام، حیّ بحیوة، باقی ببقاء. و او را وصفی است آنرا ید خوانند و هرچه خواهد بیافریند بر تخصیص. و او را وجه است. و صفتی است از صفات ذات و صفات ذات قائم بذات او است و نگویند غیر او است بلکه صفاتی است ازلی و نعوتی سرمدی و ذات او یک چیز است که با هیچ چیز نماند از آفریده ها، جسم نیست و جوهر نیست و صفات و اعراض نیست، اندر وهم صورة نبندد و بعقل تقدیر نتوان کرد و جهت و مکان بر وی روا نیست، وقت و زمان را بروی گذر نیست و زیادة و نقصان اندر صفات او روا نیست، و هیئت و اندازه را بدو راه نیست، و حد و نهایت او را قطع نکند، محلّ حوادث نیست، و لون بروی روا نیست و او را بمدد کس حاجت نیست، مقدورها از قدرة او بیرون نیست، و هیچ آفریده از حکم او رهائی نیابد و هیچ معلوم از علم او غائب نیست، و نه بر آنچه کند و آنچه کرد کس را عتاب و ملامت رسد بر وی و او را نگویند کجا است و چگونه است و وجود او را ابتداء نتوان گفت تا گویند کی بود و بقاء او متناهی نیست تا توان گفت اجلش سپری شد و نتوان گفت آنچه کرد چرا کرد و علّت نیست فعل او را، نگویند چه چیزست که مانندی نیست یا گویند فلانی چیزست و جدا باز توانی کردن بعلامتی از اشکال، و دیدار او از مقابله نه و بر مقابله نه. و فعل او بمشاورة نه، او را نامهای نیکوست و صفتهای بزرگ و آنچه خواهد کند آنرا که خواهد خوار کند بحکم خویش، و اندر پادشاهی او هیچ چیز نرود ا ّلا بمراد او و هیچ چیز نبود اندر ملکش مگر بقضاء او و هرچه دانست کی بودن از بودنیها خواست کی بود و آنچه دانست که نبود از آنچه بودنش جائز بود خواست کی نبود، آفریدگار کسب بندگانست اندر خیر و شر، پدید آورنده آنچه هست اندر عالم از اعیان و آثار، اندک و بسیار او و فرستندۀ رسولان بامتان نه از آنک بر وی واجب بود و عبادة فرمایندۀ بندگان امّتان بر زبان انبیاء علیهم السلام بدان سبیل کی کس را بر وی بعتاب و ملامت راه نه و مویّد کنندۀ محمّد علیه الصّلوة والسلام بمعجزهای آشکارا و علامتهای تابنده و شکسته کرد بهانها و یقین پیدا کرد و نگاه دار جمع اسلام پس از وفات رسول صلّی اللّه وعلیه وآله وسلّم بخلیفتان او. پس نگاه دار حق و ناصر او بدانچه آشکارا کرد از حجّتهاء دین بر زبان اولیاء. نگاه داشت امتی حنیفی را از گرد آمدن بر ضلالت و مدد باطل بریده کرد بدانچه دلیلها پیدا کرد و آنچه وعده کرد حقست از نصرت دین چنانک گفت: لیُظْهِرَهُ علی الدِّینِ کُلِّه ولو کره الْمُشْرِکُون.
سبک چیزی نیست که نوشته شده بلکه چگونه نوشتن آن است. سبک در ادبیات داستانی به قراردادهای زبانی اشاره دارد که در ساختمان اثر به کار میروند. داستاننویس ممکن است بیان، ساختار جمله، جملهبندی، گفتگو نویسی، یا سایر جنبههای زبانی را دستکاری کند تا سبک یا حال و هوای به خصوصی را خلق کند. گردآورنده علی قربانی
پس از اکران، فیلم نقدهای منفی دریافت کرد. گردآورنده نقد راتن تومیتوز گزارش داد که ۲۸ درصد از منتقدان، بر اساس ۲۵ نقد، با میانگین امتیاز ۴٫۴۱/۱۰ را ارائه کردند. اجماع این سایت مینویسد: «عنوان تیتراژ سهنفره یک درام وحشتناک کسلکننده را رد میکند که ستارههای جذاب آن به راحتی با فیلمنامهای کمعمق برابری میکنند.» راجر ایبرت به فیلم سه ستاره داد و نوشت: «دیالوگ واقعاً قویترین عنصر فیلم است. این سه بازیگر همگی باهوش هستند و میتوانند روشی را که بچهها گاهی اوقات از کلمات استفاده میکنند، حتی کلمات بسیار جسورانه، به عنوان ماسکی برای عدم اطمینان و کمرویی، منعکس کنند.»
این کتاب را خود گردآورنده در معالم العلما ۹ و در اجازهای که به شاگردش علیِ جعفر جامعانی داده (افندی، ۳/۳۸۳)، ذکر کردهاست. نسخهای از این کتاب در کتابخانهٔ سپهسالار موجود است.[نیازمند منبع]
ز سنگ خاره برون آورنده ناقه دعای بندهٔ صالح شنو به سمع رضا
«بنای یادبود به یاد آورنده پنجاهمین سالگرد نسلکشی ارمنیها که با همکاری تمامی جامعه ارمنی در لبنان برای جشن تجدید حیات ملت ارمنی و اظهار قدردانی از کشورمان لبنان در ۲۴ آوریل ۱۹۶۹ میلادی بر پا شدهاست.»