مخلوق

مخلوق

معنی کلمه مخلوق در لغت نامه دهخدا

مخلوق. [ م َ ] ( ع ص ) آفریده شده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). آفریده. ( دهار ). آفریده شده و ساخته شده. ( ناظم الاطباء ). ج ، مخلوقات و مخلوقین :
به مدحت کردن مخلوق روی خویش بشخودم
نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم.کسائی.ای آنکه ترا پیشه پرستیدن مخلوق
چون خویشتنی را چه بری بیش پرسته.
کسائی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 504 ).
و هر مخلوقی... چرا که می داند که خدا عوض می دهد به او همصحبتی پیغمبران نیکوکار را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ).
همچو ما روزگار مخلوق است
گله کردن ز روزگار چراست.مسعودسعد.کس نبینی از مخلوقان که نه در وی نقصان است. ( کشف الاسرار ). و کدام اعجاز از این فراتر که اگر مخلوقی خواستی که این معانی در عبارت آرد بسی کاغذ مستغرق گشتی. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 7 ).
به سیمرغ مانم ز روی حقیقت
که از هیچ مخلوق همدم ندارم.خاقانی.خدمت حق کن به هر مقام که باشی
خدمت مخلوق افتخار ندارد.عطار.هر که خلق خدای را بیازارد تا دل مخلوقی به دست آرد حق جل وعلا همان مخلوق را برگمارد تا دمار از روزگارش برآرد. ( گلستان ).
پارسایان روی در مخلوق
پشت بر قبله می کنند نماز.سعدی ( گلستان ).بلند آسمان پیش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل.سعدی ( بوستان ).|| املس و نرم گردانیده شده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نرم و املس کرده شده. ( ناظم الاطباء ). || جامه کهنه. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کهنه شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خلق شود. || نسبت داده شده شعر کسی به دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

معنی کلمه مخلوق در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آفریده شده ، موجود.

معنی کلمه مخلوق در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ خالق] آفریده شده، ساخته شده.
۲. (اسم ) انسان.

معنی کلمه مخلوق در فرهنگ فارسی

آفریده شده، ساخته شده
(اسم ) آفریدهشده موجود : کس نبینی از مخلوقان که نه در وی نقصان است . جمع :( بسیاق عربی ) مخلوقین مخلوقات .

معنی کلمه مخلوق در دانشنامه عمومی

مخلوق (فیلم ۲۰۱۱). مخلوق ( به انگلیسی: Creature ) یک فیلم سینمایی آمریکایی در ژانر ترسناک و فیلم هیولایی محصول سال ۲۰۱۱ میلادی به کارگردانی فرد ام. اندروز، بر اساس فیلمنامه ای است که توسط اندروز و تریسی مورس نوشته شده است. این فیلم در لوئیزیانا بایو ساخته شده است جایی که گروهی از دوستان یک افسانه محلی را کشف می کنند و برای بقا خود در حال جنگ هستند.
این فیلم در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۱۱ در آمریکا و کانادا در سینماها اکران شد.
• مکاد بروکس . . . نیلز، یک نیروی دریایی سابق نیروی دریایی که نیروهای را ترک کرد تا در کنار امیلی باشند.
• سریندا سوان . . . امیلی، دوست دختر نیلز و یک دختر مقاوم و سخت در نوع خودش.
• دیلان کیسی . . . اسکار، پسر شوپر و برادر کارن، جوکر و طعنه سرگرم کننده جستجوگر.
• لورن اشنایدر . . . کارن، خواهر دوست داشتنی سخت و سرگرم کننده به اسکار و دختر هلی کوپتر.
• آماندا فولر . . . بث، دختری نرم و خوش صحبت و دوست دختر رندی است که توسط لاکجاو گرفته شده است.
• آرون هیل . . . رندی، برادر امیلی، یک سرباز پیاده نظام و سختگیر تفنگداران دریایی ایالات متحده است.
• پروییت تیلور وینس . . . گروور
• دنیل برنهارت . . . گریملی / لاکجو، مردی وحشی نیمه تمساح وحشی شد که از گوشت انسان تغذیه می کند.
• سید هیگ . . . هلی کوپتر، رهبر فرقه و مردسالار لاکجاو به قبیله خود.
• جنیفر لین در نقش اوفلیا

معنی کلمه مخلوق در ویکی واژه

آفریده‌شده، موجود.

جملاتی از کاربرد کلمه مخلوق

در غیر علوم‌ مانند فلسفه در خصوص جن نظراتی ابراز شده‌است. از جمله ابن سینا در کتاب «حدود» در تعریف جن می‌گوید: «موجود زندهٔ هوایی ناطق [به معنی نطق درونی یا همان اندیشیدن] دارای جرم شفاف است و به اشکال گوناگون متشکل می‌شود». وی در کتاب پنج رساله می‌افزاید: «جن مخلوق مستور خدا هستند. به خاطر پوشیده بودنشان به جن نامیده شده‌اند.»
وهم مخلوقست و مولود آمدست حق نزاییده‌ست او لم یولدست
عنان همت مخلوق اگر به دست قضاست چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟
بقات بادا چندانکه هیچ مخلوقی ز شب نسازد روز و ز روز شب نکند
هر چه در فهم تو گنجد همه مخلوق بود آن به حقیقت تو بدان بنده که من خالق آنم
آگه شدم که خدمت مخلوق هیچ نیست هست از همه گزیر و زالله ناگزیر
دریغا عشق فرض راه است همه کس را. دریغا اگر عشق خالق نداری باری عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات ترا حاصل شود. دریغا از عشق چه توان گفت! و از عشق چه نشان شاید داد، و چه عبارت توان کرد! در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتشاست هرجا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هرجا که رسد سوزد، و برنگ خود گرداند.
آب از آنروی حلال است که مخلوق خداست می چه کرده است نه مخلوق خدائی دگر است
کدام مخلوق است که صبح با چهار پا، ظهر با دو پا و شب‌هنگام با سه پا راه می‌رود؟