معنی کلمه مخروط در لغت نامه دهخدا
و آن سیب چو مخروط یکی گوی طبرزد
در معصفری آب زده باری سیصد.منوچهری. || ( اصطلاح هندسی ) جسمی است که قاعده او دایره باشد یا شکلی دیگر، وز آنجا کمتر همی شود تا نزدیک نقطه سپری شود و او را ستونی باشد قاعده آن مخروط و آن ستون یکی باشد و سر مخروط مرکز آن مخروط و آن ستون یکی باشد و سر مخروط مرکز آن دایره بود که بر بالا بود اگر ستون راست بود مخروط او نیز راست بود، و اگر ستون کژ بود مخروطش نیز کژ بود، و مخروطه همیشه سه یک ستونش باشد، و تیر او آن خط باشد که از سر او به مرکز قاعده آید، و پهلوش آن خط راست است کز سر او به محیط قاعده آید. ( التفهیم ص 26 ). شکلی فضائی است که از مکان خط راست گذرنده بر نقطه ثابت «د» رأس مخروط و متکی به منحنی مسطح حاصل می شود اگرمنحنی مذکور دایره باشد مخروط را دایره گویند. در حالت خاص وقتی که خط متحرک به دور محوری که با آن متقاطع است دوران نماید مخروط را دوار گویند . ( از فرهنگ اصطلاحات علمی ). حجمی که بر اثر دوران کامل یکی مثلث قائم الزاوایه ( ب ج د ) به دور یکی از دو ضلعی که زاویه قائمه مثلث را تشکیل میدهند بوجود آید . پایه این حجم دایره و شعاع این دایره بالتبع برابر با طول ضلعی از مثلث است که دوران یافته «ب ج » و ارتفاع مخروط برابر با طول ضلع دوران کرده «ب د» یعنی خطی که از راس مخروط به مرکز دایره قاعده وصل می شود. و مولد مخروط، وتر مثلث قائم الزاویه یعنی خط «ج د» است. حجم این جسم برابر است با یک سوم حاصل ضرب طول ارتفاع آن درمساحت قاعده اش و مساحت سطح جانبی مخروط دوار، مساوی است با حاصل ضرب محیط قاعده اش در نصف و طول مولدش و سطح کل مخروط برابر است با حاصل جمع سطح جانبی با سطح قاعده آن.
- مخروط آبرفتی ؛ پنجه آبرفتی ، از آبرفت هائی است که بوسیله سیلابها در قسمت پائین رودخانه در دامنه کم شیب کوهستان جمع می شود و شکل پنجه یا نیمه مخروطی دارد که رأس آن به طرف کوهستان و قاعده آن به طرف دشت است. بخش مخروطمانند یا پنجه مانند آبرفت است که در آن جریان رود وارد دشت میشود یا با جریان رود آرام تری برخورد می کند اینگونه آبرفتها دارای چینه بندی متقاطع هستند وقطعات بزرگ سنگها قسمت رأس مخروط و قسمتهای ریزتر نزدیک قاعده مخروط قرار می گیرند. ( از فرهنگ اصطلاحات علمی ).