معنی کلمه مدارس در لغت نامه دهخدا
مدارس. [م ُ رِ ] ( ع ص ) مذاکر. مُقاری ٔ. ( اقرب الموارد ). درس گوینده و سبق گوینده و باهم مذاکره درس نماینده. ( ناظم الاطباء ). که کتاب خواند و درس بدهد. ( از متن اللغة ). || مرد بدفعل آلوده به گناه. ( منتهی الارب ). متلطخ در ذنوب. ( از متن اللغة ). که در گناه آویزد و خود را به گناه ها آلوده سازد. ( از اقرب الموارد ).
مدارس. [ م ُ رِ ] ( اِخ ) نام شخصی است که رسولی پیش عذرا فرستاد وعذرا چشم رسول او را به انگشت کند. ( برهان قاطع ).