مداهنه

معنی کلمه مداهنه در لغت نامه دهخدا

مداهنه. [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] ( از ع اِمص ) مداهنة. چاپلوسی. ماست مالی.روغن مالی. ( از یادداشتهای مؤلف ). مزاج گوئی. خوشامدگوئی : معروض می دارم این سخن را به خوشی دل و مداهنه و حیله نیست. ( تاریخ بیهقی ص 317 ). || حق پوشی. ریا. نفاق. دوروئی : اگر آن تقیه و مداهنه است این نیز تقیه و مداهنه است. ( کتاب النقض ص 365 ). || نرمی. ( از زمخشری از یادداشت مؤلف ). سهل انگاری. آسان گیری. سستی : میل او به جانب ایشان شناخته و مداهنه او در کار ایشان... مشاهدت کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 56 ).

معنی کلمه مداهنه در فرهنگ معین

(مُ هِ نَ یا نِ ) [ ع .مداهنة ] (مص ل . ) ۱ - خدعه کردن ، دورویی کردن . ۲ - چاپلوسی .

معنی کلمه مداهنه در فرهنگ عمید

۱. خدعه کردن، فریب دادن.
۲. دورویی کردن.
۳. چرب زبانی، چاپلوسی.

معنی کلمه مداهنه در فرهنگ فارسی

خدعه کردن، فریب دادن، دورویی کردن ، چرب زبانی
۱- ( مصدر ) اظهار کردن چیزی بر خلاف باطن . ۲- چرب زبانی کردن . ۳- ( اسم ) دو رویی . ۴- چرب زبانی تملق : ناچار بابطلمیوس از در مداهنه و مهادنه بیرون شده ...

معنی کلمه مداهنه در ویکی واژه

مداهنة
خدعه کردن، دورویی کردن.
چاپلوسی.

جملاتی از کاربرد کلمه مداهنه

وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ، فی تأخیر العذاب عنهم، إِلی‌ أَجَلٍ مُسَمًّی، و هو یوم القیمة، و الکلمة السابقة، قوله: بل الساعة موعدهم، لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ، ای : لعوجلوا بالعذاب فی الدنیا، وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ یعنی الیهود و النصاری مِنْ بَعْدِهِمْ، ای : من بعد انبیائهم مثل الیهود من بعد موسی و النصاری من بعد عیسی، لَفِی شَکٍّ مِنْهُ، ای : من کتابک الذی هو القرآن، مُرِیبٍ ای : شک مع تهمة. و قیل لهم العرب، أُورِثُوا الْکِتابَ، بعد الیهود و النصاری فشکوا فیه. فَلِذلِکَ فَادْعُ، ای : فالی ذلک فادع کقوله: أَوْحی‌ لَها، ای : اوحی الیها و «ذلک»، اشارة الی ما وصّی به الانبیاء من التوحید و اقامة الدین، وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ، ای: اثبت علی الذی امرت به من تبلیغ الرسالة، و قیل استقم علی طاعة اللَّه کما امرت فی القران، وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ، و ذلک حین ارادوا منه المداهنه کقوله: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ، فنهاه اللَّه عن ذلک. و قیل نزلت فی الولید بن المغیرة و شیبة بن ربیعة حین وعده الولید ان یعطیه نصف ماله و وعده شیبة ان یزوجه ابنته ان رجع عن دعوته و دینه الی دین قریش، وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ، ای: آمنت بکتب اللَّه کلها، وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ، ای: اسوی بینکم فی التبلیغ.
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ داهن و ادهن: واحد، و اصل المداهنه المداجاة.
هم او گوید خوارترین مردمان درویشی بود کی با توانگری مداهنه کند یا او را متواضع باشد و عزیزترین خلقان آنست توانگری که درویشان را متواضع باشد و حرمت دارد.