جملاتی از کاربرد کلمه آتش و پنبه
آتش و پنبه است با هم صحبت آهن دلان نعل تیغ کج ازان گلگون قبا در آتش است
صبر دیدیم در مقابل شوق آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
گفت بابا چون کنم پرهیز من آتش و پنبهست بیشک مرد و زن
آتش و پنبه است با هم صحبت سنگین دلان با گرانان پله میزان گردون مایل است
آن سر کشی طبع که در آتش و پنبه است از پر تو عدل تو چو شیر و شکر آمد
آتش و پنبه را چه میداری این دو ضدند و ضد نکرد بقا
آتش و پنبه جفت کی گردد خان و مانت به جمله فی گردد
بندهٔ خوب در حرم نبرند آتش و پنبه پیش هم نبرند