معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 13
- سر بر خط نهادن
- سر باز نهادن
- سذاب
- سخونت
- سرآمدن
- سرآزاد
- سرآخر
- سر و کله زدن
- سر و مر
- سر خود گرفتن
- سراً و جهراً
- سرانیدن
- سراسیمه وار
- سرازیرشدن
- سراجه
- سرائیدن
- سال گره
- سالدات
- سالمه
- سالوک
- سامان شدن
- ساچمه
- ساکن گشتن
- سایه روشن
- سایه زده
- سایه شکن
- سایه پوش
- ساییدن
- سبزرنگ
- سابقه دار
- سابقه سالار
- سابوتاژ
- ساتن
- ساتگینی آوردن
- ساحره
- ساحل نشین
- ساخته رنگ
- ساخته کاچار
- ساختگی کردن
- ساخلو
- ساده تن
- ساده جگر
- ساده رنگ
- ساده پرست
- ساده کردن
- سادیسم
- زوائد
- زهروی
- زهره طبع
- زهره ساز
- زهره رخ
- زهرخنده
- زهربار
- زهرابه
- زماني
- زمختی
- زمین شناسی
- زن قحبه
- زدایش
- زخم خوردن
- زبون گیری
- زبرجدی
- زده شدن
- زدوخورد
- زراج
- زراسپ
- زرخرید
- زردگوش
- زرزر
- زرقون
- سرطاق
- سه ایوان دماغ
- سختیان
- سربخش
- سربزرگ
- سربزیر
- سرتیر
- سرجمع
- سرجمله
- سرحدات
- سردرختی
- سردق
- سردوشی
- سرراست
- سرزدن
- سرزندگی
- سامبا
- ساموا
- ساندویچ
- ساهره
- ساوالان
- ساویس
- ساي
- سبزفام
- سبزپری
- سبق بردن
- سبو شکستن
- سبک لقا
- سبک کار
- زینهار خوردن
- اعاذه
- اعتزاز
- اعتصابی
- اعتماد داشتن
- افروزه
- افزاز
- افزایش دادن
- افسون دمیدن
- افشون
- افشک
- افطاری
- التزامی
- التحاق
- التحاد
- اكو
- اكنون
- اقنوم
- ام الفساد
- الی الحال
- انتصاح
- انتظامات
- انتقاب
- انتقال دادن
- انتاج
- انبوی
- انبرک
- انبره
- انبردست
- اندي
- اندوزه
- اندوختنی
- اندمال
- اندایش
- اندام دادن
- اندازنده
- انخساف
- انگاشتنی
- انژکسیون
- انقلاع
- انقضاض
- اوحال
- اصفرار
- اطواد
- اظافیر
- اعضاي
- اعطائی
- اعلانات
- اعماد
- اعنق
- اقتضاب
- اقحام
- الفبائی
- المثنی
- الهي
- الولو
- الویه
- امضاکننده
- املال
- امنیه
- امولسیون
- اغلاط
- اغتفار
- اطروش
- اصهار
- اصطلام
- اصرار کردن
- اشکیل
- اشکوب
- امتياز
- امیر حاجب
- امیرعلی
- انباردار
- انبارک
- امانت گزار
- الکترال
- اليز
- الساعه
- اقماع
- اقطی
- انثلام
- انجاب
- انجامیدن
- انتقام گرفتن
- انتقامجو
- افلیج
- افروختگی
- افتضاحات
- افتابه
- اکتناز
- اکتحال
- اکتان
- اکالیپتوس
- اکاسیا
- ایلیات
- ایلول
- ایلغار
- ایلاق
- باب شدن
- بابابزرگ
- بابك