معنی کلمه امتياز در لغت نامه دهخدا
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه شاه و گدا یکی است.صائب.|| برتری داشتن. مزیت داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجحان. مزیت. فضیلت : امتیاز من بر او در این بود که... ( فرهنگ فارسی معین ).برتری و فضیلت. || تمیز و تشخیص. || تفاوت. || تدبیر و فراست و هوشیاری. || دوراندیشی و عاقبت بینی. ( ناظم الاطباء ). || اجازه ای که دولت برای ایجاد کارخانه ،استخراج معدن ، انتشار روزنامه و غیره به کسی دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح ورزش ، نمره هایی است که بفعالیت های مثبت و منفی قهرمانان داده می شود. در رشته های ورزش تعداد امتیاز محدود نیست ولی در ژیمناستیک و شیرجه تعداد آن از 10 تجاوز نمی کند.( از فرهنگ فارسی معین ).