معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 16
- ردائت
- رداع
- رداپوش
- بحري
- بخت آفرید
- بختالنصر
- بخشایشگر
- بخشیدنی
- رهیق
- رو انداختن
- رو دادن
- رواتب
- رواج داشتن
- رنگارنگی
- رنگدانه
- رهبانیت
- رهبری کردن
- رهنامه
- رمقان
- رمولوس
- رموک
- رمکان
- رنجیدگی
- رنگ آوردن
- رفتگر
- رفیده
- رفیق باز
- رگ نهادن
- رگبرگ
- ریاع
- ریاکارانه
- ریعان
- رویگر
- زواده
- زواید
- زودرنج
- زور آوردن
- زور زدن
- زوزه
- زنگی مزاج
- ساستا
- ساعت آفتابی
- ساغرکشی
- سارخک
- سارنگ
- بد بیاری
- روکردن
- روشندان
- رومال
- رومیزی
- روانکاوی
- روشن فکر
- روشن قیاس
- روشن گری
- رقیقه
- رمارم
- رمام
- رمبیدن
- رمزي
- دربازکن
- دربالا
- دربرداشتن
- دربهشت
- درجه دار
- ددمنش
- دراز کشیدن
- دخترعمو
- دخترعمه
- دخترخاله
- دختر خوانده
- دخالت کردن
- دجاله
- دجاج
- دبیب
- روییندژ
- ريو
- رقود
- روشن بینی
- روغان
- رونتگن
- رویانیدن
- رعي
- رغایب
- رفاده
- رقت بار
- رقم آموز
- رعایت کردن
- رعاف
- رعاع
- رضخ
- رضایتبخش
- رضایتبخش
- رضاعی
- زاغ پا
- زاغچه
- زالزالک
- زامهران
- زاد بر زاد
- زاد و رود
- زاد و ولد
- زاغ دل
- زاغ سار
- زاغ فعل
- ریمیا
- زائیدن
- سحابه
- سحیق
- سخافت
- سامک
- ستاغ
- ستایش کردن
- زاج سور
- زیانآور
- زیبایی شناسی
- زیرآبی
- زیرسازی
- زگالاب
- زکاره
- زپلین
- زي
- زهتاب
- زهازه
- دستبرد زدن
- دسته دار
- دستهدار
- دستپاچگی
- دست پیش کردن
- دست کشیدن
- دست گشادن
- دستاسین
- دستاق
- دستان زدن
- دستباف
- دزدافشار
- دزدگاه
- دزک
- دست آختن
- دست دستی
- دست مایه
- دست نماز
- دریجه
- دریع
- سناباد
- سنبک
- سنگچین
- سنیور
- سه اسبه
- سهلانگاری
- سمسم
- سمپوزیوم
- سمیرامیس
- سلي
- سلیط
- سلیله
- سماع الاغانی
- سماعي
- سماکار
- سقوط کردن
- سك
- سلاب
- سلاخ خانه
- سمتالرأس
- سافو
- ساقي
- سال دادن
- سال شمار
- سال گردش
- سخت لگام
- سخت پیشانی
- ذوالوجهین
- ذوب کردن
- ذوبحرین
- ذوعقل
- رایدادن
- ربذه
- ربوبي
- ربوخه
- ربودگی
- ربیبه
- رجال الغیب
- رجزخوانی
- راهگرد
- راهنورد
- راوي
- راي
- رایکا
- راه گستر
- راه انجام
- راه افتادن
- رانین
- رجل قنطورس
- رحلی
- رخاوت
- رخبین
- رخت بربستن
- رخت برگرفتن
- رختکن
- رخمه
- بدآمد
- رشادت