املال. [ اِ ] ( ع مص ) بستوه آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ملول کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گویند: املنی و امل علی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و گویند: ادل فأمل. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دراز شدن سفر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نوشتن از کسی بگفت ِ وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). املا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( ترجمان ترتیب عادل ). گویند: امله ؛ اذا قاله فکتب و همچنین : املت علیه الکتاب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). املاء : شرح آلات جنگ و ذخایر بیش از آن بود که بی املالی در بطن کتاب مدرج شود. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). املال. [ اَ ] ( اِخ ) نام محلی است در بعض اشعار عربی. رجوع به معجم البلدان شود.
معنی کلمه املال در فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) خسته کردن ، ملول کردن .
معنی کلمه املال در فرهنگ عمید
ملول کردن، به ستوه آوردن.
معنی کلمه املال در فرهنگ فارسی
ملول کردن، به ستوه آوردن، درازشدن سفربرشخص ( مصدر ) بستوه آوردن ملول کردن ستوه کردن . نام محلی است در بعض اشعار عربی
معنی کلمه املال در ویکی واژه
خسته کردن، ملول کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه املال
هر جان باملالت دورست از این جلالت چون عشق با ملولی کشتی و لنگر آمد
ز جور دور غم فرجام جامی قصهها دارد ولکن خوف املال الندامی لم یطولها
قوله تعالی وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ الآیة... این آیت پس از آن آمد که قبله با کعبه گردانیدند، که جهودان پیش از آن امید میداشتند که رسول بدین ایشان بازگردد، و همچنین ترسایان امید میداشتند، پس چون قبله بگردانیدند یکبارگی نومید شدند، و سخت آمد ایشان را تحویل قبله. رب العالمین این آیت فرستاد و گفت ایشان هرگز از تو خشنود نباشند زان پس که قبله بگردانیدیم مگر که تو پس کیش ایشان شوی، و نماز بقبله ایشان کنی. اشتقاق ملت از املال است یقال امللت الکتاب و املیته، و ملت و دین دو نام اند که راه پرستیدن اللَّه و شریعت پاک باین هر دو نام باز خوانند. و فرق آنست که ملت بر آن افتد که از حق جل جلاله به بنده پیوندد، چون فرستادن کتاب و رسالت، و بنده را بر طاعت خواندن و فرمودن، و دین بر آن افتد که از بنده بحق شود چون کتاب پذیرفتن و پیغام نیوشیدن، و خدای را عز و جل پرستیدن و فرمان بردن.
وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ ای بین البایع و المشتری و المستدین و المدین کاتِبٌ بِالْعَدْلِ ای بالحق و الانصاف، لا یزید فی المال و الاجل و لا ینقص منهما وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ضحاک گفت در ابتداء اسلام بر دبیر واجب بود این نبشتن چون از وی در خواستندید، و همچنین بر گواه واجب بود، پس منسوخ شد بآنچه گفت وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ میگوید وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ مبادا که سرباز زند دبیر از نبشتن، چنانک اللَّه وی را در آموخت و با وی فضل کرد و بر دیگران افزونی داد بدبیری، پس گفت وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ املال و املا یکی است، میگوید تا آن کس که دین بر وی است املا کند و بزبان اقرار دهد بر خویشتن و از خدای بترسد، و از آنچه بر وی است از مال در املا کردن و اقرار دادن هیچ چیز بنکاهد.