ساخلو
معنی کلمه ساخلو در فرهنگ معین
معنی کلمه ساخلو در فرهنگ عمید
معنی کلمه ساخلو در فرهنگ فارسی
۱ - گروهی از سربازان که در مکانی اقامت کنند و بحفظ آن مامورند پادگان . ۲ - وجوهی که ده نشینان گرگان برای ایمن ماندن از تجاوزات ایل یموت بانان دهند .
معنی کلمه ساخلو در ویکی واژه
پادگان، گروهی سرباز که در یک مکان ساکن شوند و به محافظت آن بپردازند.
↑ Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen : unter besonderer Berücksichtigung älterer neupersischer Geschichtsquellen, vor allem der Mongolen- und Timuridenzeit / von Gerhard Doerfer , Page 539
جملاتی از کاربرد کلمه ساخلو
اما مشهد و نیشابور وسبزوار روزیکه از فر مقدم ولیعهد زیور گرفتند شهرهای بی صاحب و طاب مثل شیر قزوینی پهلوان و آن که ملا در مثنوی گفت: بی دم و سر و اشکم که دید؛ بودند. تقی خان قیاخلوئی مضطرب و حیران که خدمت بجنورد کند یا خبوشان. بجدم قسم که اسم دارالخلافه طهران در میان نبود و بلوکات را بعضی قرائی وبعضی ایلخانی و بعضی ترشیزی و بعضی خورشاهی، بعضی بغایری، بعضی بیات نیشابور صاحب شده؛ علیمرادخان جوینی هم حرکت مذبوحی میکرد و حاکم بسطام هم سیلی میزد و هزاره و تکه و قرائی شریک غالب بودند، همچنین نشابور و مشهد که اطراف شهر و بلوکات کلا در تصرف اکراد قرائی بود و چوله و رادکانی و دررودی و عشق آبادی و امثال آنها سهل است، بجدم قسم باباخان اسحق آبادی عرب های ساخلو را میگرفت و حبس میکرد؛ تا رشوه نمیگرفت سر نمیداد و میرزای شاندیزی و حسین طرقه بهی واللهویردی پیوجنی بشهر نمیآمدند و ماست نمیدادند و پیاز ریزه نمیکردند، حتی وجوه شهر و اجارات را خوانین هر یک رسدی جدا جدا داشتند و ملاها باج علیحده می گرفتند. بخدا که یک نفر ازخراسانی ها دستی باوزبک زده، از دولت قاهره بیم داشتند که خدمت نمایند و اندیشة نداشتند که خدمت ننمایند و این فقرات هر چه عرض میکنم پوشیده و پنهان نمیباشد بل قولی است که جملگی برآنند. مع هذا ملاحظه فرمائید که حالا جائی هست در این سه ولایت که مضبوط نشده و مهمل مانده باشد و بالفعل اوزبک و افغان دست به دامن چاکران این دولت زده، امثال ملا و مجتهد را واسطه و شفیع می سازند تا حدان دارند که کسی دست توسل به آن ها بزند.
دویم آن که: هرگاه همین حالا هم یزد را میخواهی و تعهد نظم آنجا را میکنی بسیار مبارک است، بشرط که آدم و ساخلوش را هم خودت فکر کنی از من کسی آنجا نباشد. بجان عزیزت قسم، دیگ میان دوری جوش نمیآید. میخ دو سر فرو نمیرود، والا من چه مضایقه دارم بالفعل یزد را بخواهی میدهم، بعد از انضباط بخواهی میدهم. والسلام
کمترین لازم نمیدانم که در باب بسطامی که ساخلوند و سمنانی دامغانی و استرآبادی تجدید عرضی بکنم چرا که اگر عرایض سابقه تاثیر نکرده باشد، این اصرار حالا هم نمیکند. سنی ها همه از سرحد خوارزم و قزاق تا سیحون و پیشاور بخرابی دین و دولت اجماع کرده اند و در این حالت که آوازه مراجعت ولیعهد شایع میشود و قشوت غیرخراسانی این جا کم است، خود بهتر میدانید که امدادی لازم هست یا نه؟
جاده خراسان را شما پیش پای ما گذاشتید و حال می فرمائید پول پارسال هنوز نرسیده است، بلی، شما لطف کنید ان شاءالله تعالی ما را برحسب دلخواه باز آرید، پنج را پنج الف بگیرید. ما کجا این جا کجا؟ مرغ مسکین چه خبر داشت که گلزاری هست. الحمدلله کارهای این جا همه خوب است، مگر این که نقد و غله هیچ بهم نمیرسد؛ اگر اکراد بگذارند، در هرات و سرخس سیورسات فراوان هست، لاش و فرا، هم استدعای ساخلو کرده اند و تعهد نقد و غله میکنند، لکن هم حضرات کرد بد عادت کرده اند، هم کاغذهای شما بسیار دلنشین شده است، تا تقدیر چه باشد. این کاغذ آخری شما هم با آن که هیچ کس این طور گمان نمیبرددلنشین شد و فی الواقع از غرایب بود، اما حکم شد که در این باب اول ملک شما را ببیند. والسلام
اگر سپاه آذربایجان و همدان و کرمانشاه و خمسه شاهسون را ان شاءالله تعالی درست و بموقع رساندید و در ساخلوهای سمنان، دامغان و هزار جریب و استرآباد نقص و کسری واقع نگردید، خاطر جمع دارید که همه دستورالعمل های شما ان شاءالله بعمل خواهد آمد. روز وشب مواظب سرکار خداوندگار باشید تا بفضل الله و توفیقه بکوشند و بما برسانند.