ساهره

معنی کلمه ساهره در لغت نامه دهخدا

ساهره. [ هَِ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) زمین یا روی زمین. ( اقرب الموارد ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) : امروز بر ساهره کره اغبر و در دایره این چنبر اخضر. ( چهار مقاله ). || زمینی که حق سبحانه درروز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد. || ( ص ، اِ ) چشمه روان. ( منتهی الارب ). چشمه روان که فتورنیابد، و در حدیث است : خیر المال عین ساهره ، لعین نائمه. ( اقرب الموارد ). || دشت بیمناک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فلاة. ( اقرب الموارد ). || زمینی که کسی بر وی نرفته. || ( اِ ) جهنم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ماه. ( اقرب الموارد ). || غلاف ماه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). یعنی غلافی که تصور میکردند که ماه در هنگام خسوف در آن داخل میشود. ( ناظم الاطباء ).
ساهره. [ هَِ رَ ] ( اِخ ) زمین قیامت است بنقل بعضی مفسران در تفسیر آیه «فاذا هم بالساهِرة». ( قرآن 14/79 ) :
برگیر آب علم و بدان روی جان بشو
تا روی پر ز گرد نیاری بساهره.ناصرخسرو.
ساهره. [ هَِ رَ ] ( اِخ ) کوهی است بقدس. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
ساهره. [ هَِ رَ ] ( اِخ ) زمین شام. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): فاذا هم بالساهره. ( قرآن 79 / 14 ). و مفسرین در این مورد اختلاف کرده اند. در مجمل التواریخ آمده : و برابر آن زمین ساهره که خدای تعالی میگوید: فاذا هم بالساهره. ( مجمل التواریخ ص 476 ). وهب گفت ساهره نام کوهی است بنزدیک بیت المقدس. ابن ابی عاتکه گفت ساهره نام زمینی است میان کوه حسان و میان کوه اریحا، سفین گفت زمین شام است. قتاده گفت نامی است از نامهای دوزخ. ( تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 10 ص 219 ).
ساهره. [ هَِ رَ ]( اِخ ) جایگاهی است در بیت المقدس. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه ساهره در فرهنگ معین

(هِ رَ ) [ ع . ساهرة ] (اِفا. ) ۱ - چشمة روان . ۲ - دشت خوفناک ، دوزخ .

معنی کلمه ساهره در فرهنگ عمید

۱. زمین و پهنۀ روز رستاخیز.
۲. (صفت ) [قدیمی] = ساهر
۲. [قدیمی، مجاز] زمین، روی زمین.

معنی کلمه ساهره در فرهنگ فارسی

۱ - مونث ساهر . ۲ - ( اسم ) زمین روی زمین . ۳ - چشمه روان .
جایگاهی است در بیتالمقدس

معنی کلمه ساهره در فرهنگ اسم ها

اسم: ساهره (دختر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی) (تلفظ: sāhere) (فارسی: ساهره) (انگلیسی: sahere)
معنی: روی زمین، چشمه روان، زمین روز رستاخیز، ماه، زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد، غلاف ماه، مؤنث ساهر

جملاتی از کاربرد کلمه ساهره

یا رب اتمم نورنا فی الساهره وانجنا من مفضحات قاهره
فی الجمله این پادشاه بزرگ و خدواند عظیم را می بباید دانست که امروز بر ساهرهٔ این کرهٔ اغبر و در دائرهٔ این چتر اخضر هیچ پادشاهی مرفه‌تر ازین خداوند نیست و هیچ بزرگی برخوردارتر ازین ملک نیست:
برگیر آب علم و بدو روی جان بشوی تا روی پر ز گرد نبائی به ساهره
میان جامع و این دشت ساهره وادی‌یی‌ست عظیم ژرف، و در آن وادی، که همچون خندق‌ست، بناهای بزرگ‌ست بر نسق پیشینیان و گنبدی سنگین دیدم تراشیده و بر سر خانه‌ای نهاده که از آن عجب‌تر نباشد تا خود آن را چگونه از جای برداشته باشند و در افواه بود که آن خانه فرعون است و آن وادی جهنم. پرسیدم که: «این لقب که بر این موضع نهاده است؟»، گفتند: «به روزگار خلافت عمر خطاب رضی الله عنه بر آن دشت ساهره لشکرگاه بزد، و چون بدان وادی نگریست گفت این وادی جهنم است»، و مردم عوام چنین گویند هر کس که به سر آن وادی شود، آواز دوزخیان شنود که صدا از آنجا برمی‌آید. من آنجا شدم اما چیزی نشنیدم.
صدقوهم هم بدور زاهره قبل ان یلقوکم بالساهره
اکنون صفت شهر بیت المقدس کنم. شهری است بر سر کوهی نهاده و آب نیست مگر از باران و به رستاق‌ها چشمه‌های آب است اما به شهر نیست، چه شهر بر سنگ نهاده است، و شهری بزرگ‌ست که آن وقت که دیدیم بیست هزار مرد در وی بودند، و بازارهای نیکو و بناهای عالی، و همه زمین شهر به تخته‌سنگ‌های فرش انداخته، و هرکجا کوه بوده است و بلندی بریده‌اند و همواره کرده، چنانکه چون باران بارد همه زمین پاکیزه شسته شود، و در آن شهر صنّاع بسیارند هر گروهی را رسته‌ای جدا باشد، و جامع مشرقی است و باروی مشرقی شهر باروی جامع‌ست، چون از جامع بگذری صحرایی بزرگ‌ست عظیم هموار، و آن را ساهره گویند و گویند که دشت قیامت آن خواهد بود و حشر مردم آنجا خواهند کرد، بدین سبب خلق بسیار از اطراف عالم بدانجا آمده‌اند و مقام ساخته تا در آن شهر وفات یابند، و چون وعده حق سبحانه و تعالی در رسد، به میعادگاه حاضر باشند. خدایا در آن روز پناه بندگان تو باش و عفو تو آمین یا رب العالمین.
هکذی یبلوهم بالساهره فتنة ذات افتضاح قاهره