الویه

معنی کلمه الویه در لغت نامه دهخدا

( الویة ) الویة. [ اَل ْ وِ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ لِواء. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ِ لِواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). رجوع به لِواء شود :
گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد
ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه.منوچهری.و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. ( جهانگشای جوینی ). || ج ِ لِوی ̍. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به لِوی ̍ شود.

معنی کلمه الویه در فرهنگ معین

(اَ یِ ) [ ع . الویة ] (اِ. ) جِ لوا، پرچم ها.

معنی کلمه الویه در فرهنگ عمید

= لوا
نوعی سالاد که از سیب زمینی، خیارشور، تخم مرغ آب پز، گوشت مرغ یا کالباس، نخودفرنگی، روغن زیتون، سس مایونز، و آب لیمو تهیه می شود.

معنی کلمه الویه در فرهنگ فارسی

پرچمها، جمع لوائ
( اسم ) جمع لوا درفشها بندها.
جمع لوائ بمعنی علمهای فوج یعنی نشانه های لشکر .

معنی کلمه الویه در ویکی واژه

الویة
جِ لوا؛ پرچم‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه الویه

چون بر فراز چنگ لوا گیرد او به جنگ هر گوشه از جُیوش نگون گردد الویه
پالود جان خویش به پالویهٔ بلا پیمود عمر خویش به پیمانهٔ زمان
آریانا برکشلی سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد. او نخستین آموزش‌های موسیقی را نزد پدرش مهدی برکشلی آموخت. پس از آن به هنرستان عالی موسیقی راه یافت و نزد گیتی امیرخسروی به تحصیل موسیقی پرداخت. او در ۱۵ سالگی برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت و در کنسرواتوار پاریس نزد ایوان لوریو، همسر الویه مسیان و در کنسرواتوار آمی‌ین و اکول نرمال پاریس نزد ژرمن موینر، به مدت ۱۰ سال به تحصیلات خود ادامه داد و مدرک فوق لیسانس نوازندگی پیانو را دریافت کرد. او در این زمان، جایزهٔ لالینوفسکی را در کنکور موسیقی شهر آمی‌ین، برای بهترین اجرای قطعات پروکفیف به‌دست‌آورد.
ازهری و یافعی، جاحظ و بن خالویه کل یثنی علیه کل یاوی الیه
ابوعبداﷲ حسین بن احمد بن خالویه (درگذشته ۳۷۰ ه‍.ق) از نحوشناسان و دستوردانان زبان عربی اهل همدان ایران و شیعه مذهب بود. شرح حال او را در عموم کتب معتبر رجال می‌توان یافت. ابن خالویه در سال ۳۱۴ قمری پس از رسیدن به سن رشد برای تکمیل تحصیل و آموختن فنون مختلف دانش وارد بغداد شد و با بزرگان اهل علم در هر فن ملاقات نمود و از محضر هر یک بهرهٔ علمی گرفت. از آنجا به شام رفت و سپس به حلب رفت و در آن دیار متوطن شد. در حلب کار وی بالا گرفت و در فضل و دانش شهرهٔ آفاق شد و در همهٔ علوم سرآمد گردید. علمای هر دیار از اطراف و اکناف عالم برای استفاده از محضر او به شهر حلب کوچ می‌کردند. او به سال ۳۷۰ درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
گوید: بخور کت نوش باد، این جام می در بامداد ای از در ملک قباد با تخت و تاج و الویه
ابوفراس علوم زمانش را نزد ابن خالویه و دیگران از حمدانیان فراگرفت. هنگامی که شانزده ساله شد، سیف‌الدوله او بر ولایت منبج و حران گمارند و وظیفهٔ دفاع از شمال بر ضد روم و دفع قبیله‌های بدوی که از حمدانیان سرمی‌تافتند، بر عهده‌اش نهاد.
در عسکر مکرم از شهرک‌های خوزستان زاده شد، از این سو به «عسکری» نیز شناخته شد. نخست در زادگاه خود علم آموخت. سپس به بغداد رفت و نزد استادان زبان عربی در زبان‌شناسی تخصص یافت. خانوادهٔ او به حلب کوچیدند و آنجا میهن گزیدند، ابوالطیب نیز در حلب، به علم‌آموزی ادامه داد و در دربار سیف‌الدوله جایگاهی یافت؛ آن هنگام از متنبی و ابن جنی در برابر ابن خالویه و یارانش، دفاع می‌کرد. ابوالطیب آن قدر در حلب ماند که به «لغوی حلبی» نسب گرفت.